مولانا جلال الدین محمدبن بهاالدین محمد بن حسین الخطیبی معروف به مولوی از ترکان خوارزمشاهی بلخ است وی در سال۶۰۴هجری در بلخ چشم به جهان گشوددر کودکی به همراه پدرش به آسیای صغیر رفت ود رشهر قونیه موطن گزیدودرآن شهر به سال ۶۷۲بدرود حیات گفت .
بسیاری از شاعران وتذکره نویسان تاریخ ادبیات ترک از دیوان ترکی مولوی سخن گفته اند و بسیاری از شاعران اشعار ترکی مولوی را تضمین کرده اندکه به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد
همچنین در اینجا به بعضی ملمح های مولوی که به دو زبان فارسی وترکی سروده شده اند اشاره خواهد شد
بیگانه مگویید مرا زین کویم در شهر شما خانه خود میجویم
دشمن نیم ار چند که دشمن رویم اصلم ترک است اگر چه هندی گویم((در بعضی نسخ امده ؛؛اصلم ترک است گرچه دری میگویم؛؛))
--------
اول کیم گئدر اوزاق یولا
گرک آزیق آلا بیله
آلمازوسا یولدا قالا
ارمیه هرگز منزله
-------------
وئردی سنه مالی چلب
تا خیره قیلاسان سبب
خیر ائیله ده قیل حق طلب
وئرمه دن اول مالین یئله
-------------------------------------
نمونه ای از اشعار ترکی مولوی
روزگاری دل رمیده من
ازدوگلچهره بوسه ای می خواست
آن یکی سر کشید و ناز افزود
وین یکی بوسه داد و بزم آراست
این یکی ازشراب بوسه خویش
کرد سرشار مستی طربم
وان یکی در سراب وعده دور
می دواند هنوز تشنه لبم
بوسه هایی که این یکی داده است
گرچه شیرین تر از می و شکر است
دل دیوانه باز می گوید
لذت آن نداده بهتراست
ü به نام خدای پس فردا شروع میکنم، بنام خدای لطف پس فردا، آن خدائی که انسان پس فردا و آینده مظهرش خواهد بود
ü جز انسان ، هیچ موجودی تاریخ ندارد
ü شعر نو ، گسستن از حقیقت دیانت مقدس اسلام است
ü خدائی که در فلسفه اثبات میشود متعالی نیست و این اغلب فراموش میشود
ü حقوق بشر یعنی حقوق نفس اماره با قطع نظر از دین ، حتی دین جدید