دوشنبه 15 آبان ماه سال 1385 | |||||||||
فردوسی یکی از بنیانگذاران شوونیزم در ایران | |||||||||
فردوسی یکی از بنیانگذاران شوونیزم در ایران“فصیحی” در کتاب خود بنام مجمل فصیحی « اشاره ای دارد که وقتی سلطان محمود میخواست برای قضای حاجت به دست شویی رود فردوسی [ دم مستراح ] روی پای سلطان افتاد و تضرع نمود . سلطان کمی آرام شد . » ( 1 )
بعد از مرگ فردوسی نیز یکی از دانشمندان عصر بنام ابولقاسم کرگانی که می دانست فردوسی : به مدح گبرکان عمری به سر برد چو وقت رفتن آمد بی خبر مرد ( 2 ) به نوشته نظامی عروضی جلوی تابوت فردوسی را گرفت و « گفت من رها نکنم تا جنازه او در گورستان مسلمانان برند که او رافضی بود و هر چند مردمان بگفتند با آن دانشمند در نگرفت » ( 3 ) « زین العابدین شیروانی » در” ریاض الساحه” ، می گوید : « شیخ ابولقاسم کورگانی قدس سره بر جنازه حکیم فردوسی نماز نکرده که او عمر عزیز خود را در مدح محبوس صرف نموده » است ( 4 ) بالا خره چون مسلمانان نگذاشتند نعش فردوسی را در گورستان مسلمانان دفن کنند او را در ملک خود دفن کردند . در سال 1306 شمسی مطابق با 1927 میلادی که شمشیر و شوشکای قزاقی رضا خانی از چپ و راست می برید تصمیم گرفته شد برای فردوسی مقبره ای ساخته شود . گور فردوسی قبلاً توسط چند مستشرق فرانسوی کشف شده بود . !! ماجرای کشف قبر فردوسی خیلی ساده است . !! « در زمانی که آصف الدوله شیرازی والی خراسان بود چند نفر مستشرق فرانسوی [ !! ] به طوس آمده از روی آثار تاریخی [ !! ] تشخیص دادند که تپه [ !! ] بر آمده وسط باغ قائم مقام ، جای مقبره فردوسی است [ !! ] لهذا آصف الدوله دو اطاق خشت و گلی برای عملیات ساخت که بعد ترکیب ساختمان مقبره فردوسی را بدهد ، درین ضمن از حکومت افتاد و آنجا هم به حال خود ماند » ( 5 ) گور فردوسی که به همین سادگی با گمانه زنی چند مستشرق فرانسوی با دیدن یک تپه برآمده !! در وسط باغ قائم مقام کشف و به دولت ایران دو قبضه تحویل شده بود نیاز به تعمیرات اساسی داشت و بدین جهت در 29 تیر مجلس شورای ملی دستور داد از محل صرفه جوئی بودجه مجلس بیست هزار تومان برای مقبره فردوسی اعتبار اختصاص دهد ولی « متدرجاً معلوم شد مطابق نقشه ای که در نظر گرفته اند 60 هزار تومان تمام می شود » ( 6 ) کش و قوس دولت با مجلس شورای ملی ادامه داشت و پشت سر هم بودجه برای ساختن مقبره فردوسی در خواست می شد . متولی ساخت مقبره « اسدی » ( مصباح السلطنه ) نایب التولیه آستان قدس رضوی بود . این شخص که پدر زن پسر فروغی نخست وزیر فراماسون رضا خانی بود عوض رسیدگی به امورات « آستان قدس » بیشتر به مسائل « آستان غیر قدس » !! یعنی بر پایی مقبره فردوسی مشغول بود . در تاریخ 17 خرداد 1309 مطابق با 1930 لایحه دیگری برای تأمین بودجه مقبره به مجلس برده شد که این بار با مخالفت جدی آقای فیروز آبادی روبرو شد . او در مخالفت با این بودجه خواستن های مکرر گفت : « فردوسی اشعاری گفته ، ملت هم در مقابل قدردانی کرده ، شاید هفتاد ــ هشتاد هزار تومان تا بحال خرج مقبره اش شده باشد . باز هم سزاوار است با اینهمه مخارج ضروری که ما داریم این نوع مخارج را متحمل شویم ؟ اگر از این پول یک کارخانه دایر بشود بهتر است یا خرج مقبره فردوسی بشود ؟ تا بحال صد هزار تومان خرج شده باز هم اجازه اعتبار میخواهند ؟ » ( 7 ) فردوسی برای بعضی ها بقدری « بت » شده بود که « بت پرستان ” حتی حاضر بودند به خاطر فردوسی رشوه گرفته !! و رشوه گرفته شده را در پی بنای مقبره فردوسی کار سازی نمایند بطوریکه جریان یکی از این رشوه خواریها به روزنامه ها نیز کشید . روزنامه اطلاعات مورخه 25 شهریور 1309 مطابق با 1927 میلادی می نویسد : « هفته گذشته یکی از آقایان منتظر الوکاله [ واژه جالبی است . عوض اینکه مردم انتخات کنند آنزمان دولت انتخات کرده به مجلس که نامش را رضا خان « طویله » گذاشته بود می فرستاد ] … به تصور اینکه احراز مقام نمایندگی را با تشبث و رشوه می توان بدست آورده مبلغ دو هزار و پانصد تومان [ شاید به پول امروزی 25 میلیون تومان ] به وسیله شخص دیگری برای آقای تیمور تاش وزیر دربار ارسال می دارد . آقای وزیر دربار بدواً از این رویه و طرز فکر ، فوق العاده متغیر و عصبانی شده و با تشدد و تغییر زیادی پول را برای صاحبش بر میگردانند . فردای آن روز فکر جدیدی برای ایشان پیدا می شود به این ترتیب : به شخصی که حامل وجه مزبور بوده اطلاع میدهند که وجه را بیاورید ، قبول می کنم . شخص مزبور فردا صبح وجه را با عجله تمام آورده تحویل می دهد ، در همان ساعت بجای تلگرافی که بخیال آقای منتظر الوکایه باید برای کمک و مساعدت او مخابره شود ، تلگرافی حاضر بوده و به ایالت خراسان مخابره می شود . تقریباً به این مضمون : « ایالت خراسان … آقای … مبلغ دو هزار تومان به عنوان رشوه برای من فرستاده است که نسبت به او کمک شود ، این پول خیلی به موقع است که صرف تعمیر مقبره فردوسی ، که مبلغی کسر دارد بشود » ( 8 ) البته این مشتی از خروار است که پولهایی بعنوان تحفه و هدیه و رشوه به جناب آقای تیمور تاش ــ وزیر دربار رضا خان ــ تقدیم می شد و ایشان نیز پولهای کم مبلغ را برای اثبات صداقت خویش چنین در بوق و کرنای تبلیغات می انداخت والا جریان رشوه های 9 هزار لیره ای از حاجی امین ، داخل در این بوق و کرنا نبود و بدین جهت نیز پس از رو شدن دستاویزی گردید که بخاطر آن تیمور تاش به پنج سال زندان و پرداخت 9 هزار لیره و دویست هزار ریال جریمه در دادگاه محکوم شده و به زندان رفته و عاقبت با آمپول هوای تزریقی توسط پزشک احمدی به جایگاه از پیش تعین شده خود در آن جهان فرستاده شد. مسئله ساختن مقبره برای فردوسی در اثر تبلیغات شوونیست های رضا خانی بقدری اوج گرفته بود که حتی کار به چاپ « بلیط های بخت آزمایی » نیز کشید و ” بلیط هایی برای تکمیل ساختمان آرامگاه فردوسی چاپ گردید که بهای آن ده ریال و بزرگترین جایزه آن بیست هزار تومان بود که برنده آن نیز دو نفر ارمنی !! تبریزی بودند که به عللی از پرداخت آن نیز خود داری شد . از مجموع یکصدوشصت هزار تومان حاصله هفتاد هزار تومان آن نیز برای مصرف فردوسی در نظر گرفته شد . بالا خره مقبره فردوسی با پولهای حلال و حرام دولت و ملت !! که ابر و مه و خورشید و فلک را بکار گرفته بودند ساخته شد تا « رضا خان پالانی گرجی نژاد » !! در روز 20 مهر 1313 مطابق با 1936 میلادی قیچی طلا ! را از سینی مرمری ! برداشته و در حالیکه نشئه تریاک کشیده از وجناتش می بارید با شادی و شنگولی خاص نوار سه رنگ را بریده و آرامگاه فردوسی را افتتاح نماید . در حالیکه در زمان افتتاح مقبره ، تیمور تاش وزیر رشوه گیر رضا خان که آنهمه برای ساختن مقبره تلاش کرده بود یک سالی بود که توسط رضا خان کشته شده و اسدی نایب التولیه آستان قدس رضوی در انتظار مرگ بسر می برد که بالا خره در تیر ماه 1314 ( تابستان 1935 ) طبق حکم دادگاه نظامی به اعدام محکوم و چندی بعد به پیش دیگر بازیگر مقبره فردوسی فرستاده شد . اما سرنوشت آرتیست اصلی فیلم طولانی « وطن فروشان » یعنی رضا خان تفاوتی با سایر بازیگران مقبره سازان نداشت چه با ورود نیروهای انگلیسی و روسی از شمال و جنوب به ایران در جنگ جهانی دوم ،انگلیسها اعلام کردند همانطوریکه شاه را آورده بودیم همانطور هم می بریم لذا به رضا خان دستور کوچ !! دادند . وقتی رضا خان به خود آمد که « فیلم » تمام شده بود و وقت خدا حافظی با صارم الدوله مسعود قاجار فرزند ظل السلطان در اصفهان بود . رضا خان در آخرین دیدار خود در حالیکه خود را به بغل صارم الدوله مسعود قاجار انداخته بود با آه و حسرت از گول خوردن خود توسط انگلیسی ها و به « بازی » !! گرفته شدن توسط آنان با ناله جانسوز گفته بود : « ــ مسعود ! دیدی آخر ما را گول زدند » ( 9 ) که جا داشت مسعود نیز بگوید آخر !! نه از اول !! از همان زمانی که توسط اردشیر جی ریبورتر جاسوس انگلیسی و آیروساید ژنرال انگلیسی به خدمت انگلیسها در آمدی تو را گول زده بودند . بالاخره در کرمان بود که “سیاهپوش فرمانده لشکر کرمان شرفیاب و مقدار دویست لوله تریاک اعلای ماهان کرمان را - که گویا از اداره اقتصاد گرفته بود ــ در یک جعبه لفافه پیچ به عنوان هدیه تقدیم کرد » ( 10 ) و او نیز به عنوان « جعبه ای که خاک مقدس ایران را در خود دارد » !! به تبعیدگاه خود برد و بدین ترتیب با مرگ در تبعیدگاه افریقا او نیز همچون سایر بازیگران مقبره ساز به جزای اعمال خود رسید و تاوان تحمیق مردم را بدان صورت پس داد . منابع : ![]()
|