یکشنبه 28 آبان ماه سال 1385 | |
تختی اسطوره کشتی پهلوانی برخاسته از میان مردم تُرک همدان(۲) | |
ادامه صفحه اول تختی همیشه آمادة خدمت به مردم بود و اغلب روزها به دنبال کار مردم به ادارات و مؤسسات می رفت.(18) تختی چشم و دل جماعتی بود که غمهایشان با دیدن او، به لبخند شادی تبدیل می شد."یکروز در چلوکبابی ملی واقع در سرچشمه به اتفاق دوستانش نشسته بودند و نهار می خوردند، یکی از کاسب های فقیر محل به اسم احمد پهلوان با دیدن تختی جلو آمد و خواست که دست او را ببوسد ولی تختی نگذاشت و صورتش را بوسید. بعد، احوال او را پرسید، احمد پهلوان گفت: مادر بچه ها مرده و بچه های صغیر را باید نان بدهم، با یک دکة یخ فروشی امورات نمی گذرد. کلمة یخ مثل گلوله ای آتشین، قلب تختی را سوراخ کرد و سوزانید، احساس کرد تمام جانش را به آتش کشیده اند. به یاد پدرش افتاد و مصائبی که کشید و کشیدند. از شدت ناراحتی نتوانست نهارش را تمام کند ،از صاحب چلوکبابی خواست که به احمد پهلوان و بچه های صغیرش غذا بدهد. در موقع پرداخت صورتحساب هم به صاحب رستوران گفت: از این به بعد به حساب من، هم کمک نقدی کن، هم غذا بده، هر روز".(19) |
دوشنبه 15 آبان ماه سال 1385 | |||||||||
فردوسی یکی از بنیانگذاران شوونیزم در ایران | |||||||||
فردوسی یکی از بنیانگذاران شوونیزم در ایران“فصیحی” در کتاب خود بنام مجمل فصیحی « اشاره ای دارد که وقتی سلطان محمود میخواست برای قضای حاجت به دست شویی رود فردوسی [ دم مستراح ] روی پای سلطان افتاد و تضرع نمود . سلطان کمی آرام شد . » ( 1 )
بعد از مرگ فردوسی نیز یکی از دانشمندان عصر بنام ابولقاسم کرگانی که می دانست فردوسی : به مدح گبرکان عمری به سر برد چو وقت رفتن آمد بی خبر مرد ( 2 ) به نوشته نظامی عروضی جلوی تابوت فردوسی را گرفت و « گفت من رها نکنم تا جنازه او در گورستان مسلمانان برند که او رافضی بود و هر چند مردمان بگفتند با آن دانشمند در نگرفت » ( 3 ) « زین العابدین شیروانی » در” ریاض الساحه” ، می گوید : « شیخ ابولقاسم کورگانی قدس سره بر جنازه حکیم فردوسی نماز نکرده که او عمر عزیز خود را در مدح محبوس صرف نموده » است ( 4 ) بالا خره چون مسلمانان نگذاشتند نعش فردوسی را در گورستان مسلمانان دفن کنند او را در ملک خود دفن کردند . در سال 1306 شمسی مطابق با 1927 میلادی که شمشیر و شوشکای قزاقی رضا خانی از چپ و راست می برید تصمیم گرفته شد برای فردوسی مقبره ای ساخته شود . گور فردوسی قبلاً توسط چند مستشرق فرانسوی کشف شده بود . !! ماجرای کشف قبر فردوسی خیلی ساده است . !! « در زمانی که آصف الدوله شیرازی والی خراسان بود چند نفر مستشرق فرانسوی [ !! ] به طوس آمده از روی آثار تاریخی [ !! ] تشخیص دادند که تپه [ !! ] بر آمده وسط باغ قائم مقام ، جای مقبره فردوسی است [ !! ] لهذا آصف الدوله دو اطاق خشت و گلی برای عملیات ساخت که بعد ترکیب ساختمان مقبره فردوسی را بدهد ، درین ضمن از حکومت افتاد و آنجا هم به حال خود ماند » ( 5 ) گور فردوسی که به همین سادگی با گمانه زنی چند مستشرق فرانسوی با دیدن یک تپه برآمده !! در وسط باغ قائم مقام کشف و به دولت ایران دو قبضه تحویل شده بود نیاز به تعمیرات اساسی داشت و بدین جهت در 29 تیر مجلس شورای ملی دستور داد از محل صرفه جوئی بودجه مجلس بیست هزار تومان برای مقبره فردوسی اعتبار اختصاص دهد ولی « متدرجاً معلوم شد مطابق نقشه ای که در نظر گرفته اند 60 هزار تومان تمام می شود » ( 6 ) کش و قوس دولت با مجلس شورای ملی ادامه داشت و پشت سر هم بودجه برای ساختن مقبره فردوسی در خواست می شد . متولی ساخت مقبره « اسدی » ( مصباح السلطنه ) نایب التولیه آستان قدس رضوی بود . این شخص که پدر زن پسر فروغی نخست وزیر فراماسون رضا خانی بود عوض رسیدگی به امورات « آستان قدس » بیشتر به مسائل « آستان غیر قدس » !! یعنی بر پایی مقبره فردوسی مشغول بود . در تاریخ 17 خرداد 1309 مطابق با 1930 لایحه دیگری برای تأمین بودجه مقبره به مجلس برده شد که این بار با مخالفت جدی آقای فیروز آبادی روبرو شد . او در مخالفت با این بودجه خواستن های مکرر گفت : « فردوسی اشعاری گفته ، ملت هم در مقابل قدردانی کرده ، شاید هفتاد ــ هشتاد هزار تومان تا بحال خرج مقبره اش شده باشد . باز هم سزاوار است با اینهمه مخارج ضروری که ما داریم این نوع مخارج را متحمل شویم ؟ اگر از این پول یک کارخانه دایر بشود بهتر است یا خرج مقبره فردوسی بشود ؟ تا بحال صد هزار تومان خرج شده باز هم اجازه اعتبار میخواهند ؟ » ( 7 ) فردوسی برای بعضی ها بقدری « بت » شده بود که « بت پرستان ” حتی حاضر بودند به خاطر فردوسی رشوه گرفته !! و رشوه گرفته شده را در پی بنای مقبره فردوسی کار سازی نمایند بطوریکه جریان یکی از این رشوه خواریها به روزنامه ها نیز کشید . روزنامه اطلاعات مورخه 25 شهریور 1309 مطابق با 1927 میلادی می نویسد : « هفته گذشته یکی از آقایان منتظر الوکاله [ واژه جالبی است . عوض اینکه مردم انتخات کنند آنزمان دولت انتخات کرده به مجلس که نامش را رضا خان « طویله » گذاشته بود می فرستاد ] … به تصور اینکه احراز مقام نمایندگی را با تشبث و رشوه می توان بدست آورده مبلغ دو هزار و پانصد تومان [ شاید به پول امروزی 25 میلیون تومان ] به وسیله شخص دیگری برای آقای تیمور تاش وزیر دربار ارسال می دارد . آقای وزیر دربار بدواً از این رویه و طرز فکر ، فوق العاده متغیر و عصبانی شده و با تشدد و تغییر زیادی پول را برای صاحبش بر میگردانند . فردای آن روز فکر جدیدی برای ایشان پیدا می شود به این ترتیب : به شخصی که حامل وجه مزبور بوده اطلاع میدهند که وجه را بیاورید ، قبول می کنم . شخص مزبور فردا صبح وجه را با عجله تمام آورده تحویل می دهد ، در همان ساعت بجای تلگرافی که بخیال آقای منتظر الوکایه باید برای کمک و مساعدت او مخابره شود ، تلگرافی حاضر بوده و به ایالت خراسان مخابره می شود . تقریباً به این مضمون : « ایالت خراسان … آقای … مبلغ دو هزار تومان به عنوان رشوه برای من فرستاده است که نسبت به او کمک شود ، این پول خیلی به موقع است که صرف تعمیر مقبره فردوسی ، که مبلغی کسر دارد بشود » ( 8 ) البته این مشتی از خروار است که پولهایی بعنوان تحفه و هدیه و رشوه به جناب آقای تیمور تاش ــ وزیر دربار رضا خان ــ تقدیم می شد و ایشان نیز پولهای کم مبلغ را برای اثبات صداقت خویش چنین در بوق و کرنای تبلیغات می انداخت والا جریان رشوه های 9 هزار لیره ای از حاجی امین ، داخل در این بوق و کرنا نبود و بدین جهت نیز پس از رو شدن دستاویزی گردید که بخاطر آن تیمور تاش به پنج سال زندان و پرداخت 9 هزار لیره و دویست هزار ریال جریمه در دادگاه محکوم شده و به زندان رفته و عاقبت با آمپول هوای تزریقی توسط پزشک احمدی به جایگاه از پیش تعین شده خود در آن جهان فرستاده شد. مسئله ساختن مقبره برای فردوسی در اثر تبلیغات شوونیست های رضا خانی بقدری اوج گرفته بود که حتی کار به چاپ « بلیط های بخت آزمایی » نیز کشید و ” بلیط هایی برای تکمیل ساختمان آرامگاه فردوسی چاپ گردید که بهای آن ده ریال و بزرگترین جایزه آن بیست هزار تومان بود که برنده آن نیز دو نفر ارمنی !! تبریزی بودند که به عللی از پرداخت آن نیز خود داری شد . از مجموع یکصدوشصت هزار تومان حاصله هفتاد هزار تومان آن نیز برای مصرف فردوسی در نظر گرفته شد . بالا خره مقبره فردوسی با پولهای حلال و حرام دولت و ملت !! که ابر و مه و خورشید و فلک را بکار گرفته بودند ساخته شد تا « رضا خان پالانی گرجی نژاد » !! در روز 20 مهر 1313 مطابق با 1936 میلادی قیچی طلا ! را از سینی مرمری ! برداشته و در حالیکه نشئه تریاک کشیده از وجناتش می بارید با شادی و شنگولی خاص نوار سه رنگ را بریده و آرامگاه فردوسی را افتتاح نماید . در حالیکه در زمان افتتاح مقبره ، تیمور تاش وزیر رشوه گیر رضا خان که آنهمه برای ساختن مقبره تلاش کرده بود یک سالی بود که توسط رضا خان کشته شده و اسدی نایب التولیه آستان قدس رضوی در انتظار مرگ بسر می برد که بالا خره در تیر ماه 1314 ( تابستان 1935 ) طبق حکم دادگاه نظامی به اعدام محکوم و چندی بعد به پیش دیگر بازیگر مقبره فردوسی فرستاده شد . اما سرنوشت آرتیست اصلی فیلم طولانی « وطن فروشان » یعنی رضا خان تفاوتی با سایر بازیگران مقبره سازان نداشت چه با ورود نیروهای انگلیسی و روسی از شمال و جنوب به ایران در جنگ جهانی دوم ،انگلیسها اعلام کردند همانطوریکه شاه را آورده بودیم همانطور هم می بریم لذا به رضا خان دستور کوچ !! دادند . وقتی رضا خان به خود آمد که « فیلم » تمام شده بود و وقت خدا حافظی با صارم الدوله مسعود قاجار فرزند ظل السلطان در اصفهان بود . رضا خان در آخرین دیدار خود در حالیکه خود را به بغل صارم الدوله مسعود قاجار انداخته بود با آه و حسرت از گول خوردن خود توسط انگلیسی ها و به « بازی » !! گرفته شدن توسط آنان با ناله جانسوز گفته بود : « ــ مسعود ! دیدی آخر ما را گول زدند » ( 9 ) که جا داشت مسعود نیز بگوید آخر !! نه از اول !! از همان زمانی که توسط اردشیر جی ریبورتر جاسوس انگلیسی و آیروساید ژنرال انگلیسی به خدمت انگلیسها در آمدی تو را گول زده بودند . بالاخره در کرمان بود که “سیاهپوش فرمانده لشکر کرمان شرفیاب و مقدار دویست لوله تریاک اعلای ماهان کرمان را - که گویا از اداره اقتصاد گرفته بود ــ در یک جعبه لفافه پیچ به عنوان هدیه تقدیم کرد » ( 10 ) و او نیز به عنوان « جعبه ای که خاک مقدس ایران را در خود دارد » !! به تبعیدگاه خود برد و بدین ترتیب با مرگ در تبعیدگاه افریقا او نیز همچون سایر بازیگران مقبره ساز به جزای اعمال خود رسید و تاوان تحمیق مردم را بدان صورت پس داد . منابع : ![]()
|
یکشنبه 28 آبان ماه سال 1385 | |
همکاری تنگا تنگ کردها با اسراییل!!! | |
موجودیت اسرائیل درشمال عراق همکاری تنگا تنگ کردها با اسراییل!!! ایالات متحده آمریکا که با مداخله نظامی نتوانسته است کنترل عراق را در اختیار بگیرد ، اینبار برای نیل به این مقصود حیطه همکاری خود با صهیونیستها را گسترش داده است . عملیات نظامی و جنگهائی که اسرائیل در شهرها انجام میدهد ، توجه فرماندهان آمریکائی را جلب نموده است . این توجه بقدری بالا گرفته است که افسران آمریکائی برای تجزیه و تحلیل عملیات نظامی در شهرها به اسرائیل آمده و از طرف دیگر کارشناسان نظامی اسرائیلی نیز در آموزش نظامی سربازان آمریکائی جای مهمی را بخود اختصاص داده اند . شرکت آمنون شاهاق فرمانده اسبق نیروهای مسلح اسرائیل در عملیاتی برعلیه شیعیان در فلوجه عراق و همچنین شرکت یکی از واحدهای امنیتی اسرائیل در این عملیات بعنوان ناظر ، موضوع همکاری آمریکا و اسرائیل را در مطبوعات جهان منعکس ساخته است . این حیطه همکاری برای بالا بردن سطح توان سربازان آمریکائی در زمینه سلاح و مهمات نیز جریان دارد . پنتاگون در رابطه با چگونگی نفوذ به شهرها ، جمع آوری اطلاعات عملیاتی و نحوه کمین کردن تصمیم گرفته است تا از اسرائیل و تجربیاتش در این رابطه یاری بجوید . مقامات اسرائیلی بعد از اینکه تهدید امنیتی اینکشور از طرف عراق از بین رفت ،اینبار تصمیم گرفتند تا از زمینه های اقتصادی در این کشور بهره ببرند . لذا اسرائیل با آغاز جنگی روانی در منطقه ، نقش خود را مهم جلوه داده و بر مشروعیت خود در منطقه و جهان بیشتر تاکید مینماید . بعنوان مثال گزارشات خبری پیرامون امکان فعالیت مجدد خط لوله نفتی موصل- تل آویو بنا بخواسته مقامات آمریکائی و اسرائیلی بدفعات منتشر گشت . رژیم صهیونیستی اسرائیل در عین حال برای استفاده هرجه بیشتر از بازار عراق تمامی تلاش خود را در میان گذاشته و وزیر اقتصاد اسرائیل برای فعالیت آسان و راحت بازرگانان اسرائیلی در عراق تسهیلات و امکانات بسیاری فراهم ساخته است . در این چهارچوب با کمک و حمایت محافظه کاران جدید در پنتاگون ، مقامات اسرائیلی در قراردادهای ذیربط با عراق شرکت جسته و احتیاجات نیروهای نظامی آمریکائی در عراق را تامین مینمایند . شرکتهای اسرائیلی با شرکای خود در ترکیه ، اردن ،قطر و امارات متحده عربی کالاهای خود را وارد بازار عراق کرده و از اقتصاد درهم و برهم عراق سهم خود را میگیرند . مورخان صهیونیست با استناد به سخنان پیامبر یوشا در مورد " گمشدگان دیار آشور" ادعا میکنند که عراق امروزی در زمان آشوریان سرزمین ده خانواده بزرگ یهودی بوده که اسیر شده بودند . از اینرو خاخام های یهودی بمحض سقوط رژیم صدام حسین برای یافتن اسنادی در رابطه با این مدعای تاریخی راهی شهر تاریخی بابل و دیگر شهرها شده و دست به تحقیقات زدند . محافل یهودی و صهیونیست نیز با استناد به این ادعای احمقانه خاخام های یهودی عراق را جزئی از اسرائیل بزرگ خوانده و الحاق آنرا خواستار شدند . یکی از دلایل صهیونیستها برای توجیه علاقه بیشتر به عراق و مخصوصا شمال این کشور توریسم و جهانگردی است ! با وجود اینکه مقامات آمریکائی در هر فرصتی عراق را کشوری ناامن میخوانند ولی اقدامات مسئولین اسرائیلی و شرکتهای توریستی اینکشور در جهت ترتیب دادن تورهائی برای سیاحت به شمال عراق و کشف موجودیت یهودیان در عراق با مفهوم توریسم و جهانگردی کمی مغایرت داشته و شگفت انگیز میباشد! علیرغم اینکه در عراق شمار یهودیان ساکن بسیار اندک بوده و بخش بزرگی از آنها به اسرائیل انتقال داده شده اند ولی آژانسها و لابیهای یهودی جهان برای تقویت یهودیان عراق هر چه در توان دارند انجام میدهند . رژیم صهیونیستی اسرائیل روابط خود با اکراد را که گذشته ای تاریخی نیز دارد ، بصورت عنصری جهت نفوذ و ادعای موجودیتشان در عراق بکار میبرند . اسرائیل روابط خود با کردهای شمال عراق را توسعه بخشیده و با کوچاندن صدوسی هزار یهودی عراقی به اسرائیل تدابیر مهمی در این کشور را بمورد اجرا گذاشته است .گرچه بازگرداندن یهودیان مورد بحث به عراق مورد بحث نیست ولی همین گذشته تاریخی خود برای اثبات ادعای خاخام های اسرائیلی و محافل ذیربط بکار گرفته شده است . در این چهارچوب با استفاده از همکاری یهودیان و کردها در گذشته و سازماندهی توسط ایالات متحده آمریکا کردها بصورت ابزاری برای تحقق اهداف شوم اسرائیل درآمده اند . در میان ابزاری که رژیم صهیونیستی برای ایجاد و تداوم موجودیت خود در عراق بکار میبرد میتوان از حکومت جرج بوش ،لابیهای صهیونیست و محافظه کاران جدید اسرائیل ، کردهای عراقی ، بعضی از ممالک عربی و اروپائی ، موساد و شبکه اطلاعاتی در عراق ،شرکتها و مؤسسات اسرائیلی موجود در عراق و .... نام برد .اسرائیل در عراق با سناریوهائی کوچک و بزرگ در صدد تداوم موجودیت خود بوده و در بدترین وضعیت با تکیه به روابط خود با اکراد در گذشته سناریوی خودمختاری برای اکراد را نظاره نموده و بعد از بهبود اوضاع عراق را بصورت منطقه ای تحت نفوذ خود درخواهند آورد . تمامی ابزاری که در بالا بدانها اشاره شدند نیز در راستای تحقق این سناریو بکار خواهند گرفت . اگرچه اقدامات و یا و نقشی که رژیم صهیونیستی و لابی یهودیان در آمریکا و اروپا برعهده میگیرد ، امری معمولی و یا حتی از روی اجبار بنظر میرسد ولی این موضوع برای کشورهای منطقه و علی الخصوص کشورهای همسایه عراق خود یک تهدید بشمار میآید . قویتر شدن اسرائیل در عراق و افزایش سطح نفوذ آن در این کشور تمامی توازنات امنیتی و سیاسی منطقه را بر هم زده و نتیجه صف بندیها و سازماندهیهای جدیدی را با خود بهمراه خواهد آورد. از اینرو در قبال موجویت روزافزون اسرائیل در منطقه ، واکنش کشورهای منطقه از الگوی رقابتی دو جانبه پا فراتر نهاده و موضوع بعدی چند جانبه همانند تهدیدی بزرگ و جدی یافته است . مقامات سیاسی و نظامی ترکیه که از بافت اداره کرد و نظامی خاص در منطقه برخوردار است ، از اشغال عراق توسط نیروهای آمریکائی بدین طرف در مورد فعالیتهای اسرائیل حساسیت بسیاری از خود نشان میدهند ... ایران از توسعه حیطه فعالیتهای سیاسی ،اقتصادی و اطلاعاتی اسرائیل در مرزهای غربی کشور احساس نگرانی کرده و تداوم حضور آمریکا در عراق را بعنوان عاملی در پنهان ماندن این فعالیتها میداند . سوریه که از غرب با اسرائیل هم مرز بوده و از مرزهای شمالی خود را زیر تهدید متفقین اسرائیل میداند ، با فعالیت اسرائیل در عراق خود را در محاصره میپندارد . عربستان سعودی نیز که از چند سال پیش بدین طرف با رویدادهائی مشکوک سر و کله میزند و از استراتژیهای جدید آمریکا در منطقه دل خوشی ندارد ، تهدیدات محافظه کاران جدید آمریکا در راستای تجزیه این کشور را در موازات سیاستهای اسرائیل میداند . مقامات سعودی بر این اعتقادند که در به خطر افتادن تمامیت ارضی کشور ،برهم خوردن استقرار سیاسی و امنیتی و سوقیابی کشور بسوی آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم ، رد پای اسرائیل بچشم میخورد . کشورهای عربی همانند کویت ،قطر ،امارات متحده عربی و بحرین که با آمریکا و بعضا نیز با اسرائیل ارتباط دارند ترجیح میدهند تا در مقابل افکار عمومی خلق خود سکوت کرده و چشم خود بر موجودیت رو به توسعه اسرائیل در منطقه بپوشند . با همه این احوال منسوبین مطبوعاتی و روشنفکران کشورهای عربی و اسلامی موجودیت و حضور اسرائیل در عراق را تهدیدی برای فلسطین و کشورهای دیگر منطقه میدانند. همچنین میتوان بوضوح مشاهده نمود که موضع اسرائیل در قبال کشورهائی همانند لبنان ، سوریه ،عربستان سعودی و ایران نسبت به دوره قبل از اشغال عراق توسط آمریکا گستاخانه تر شده است . اسرائیل در عراق بدنبال چه اهدافی است ؟ سقوط رژیم صدام حسین در عراق و بدنبال آن ضعف امنیتی و تهدید متوجه به اسرائیل را باید اولین مرحله از روند رسیدن اسرائیل به اهداف خود در عراق بشمار آورد . دکتر Alon Liel یکی از دیپلماتهای اسرائیل در ترکیه در این رابطه چنین میگوید : " احتمال تجزیه عراق پنجاه درصد است . اگر دولت کرد در شمال این کشور شکل بگیرد ، کردها کمک و یاری که اسرائیل در دهه 1960 به آنها ارزانی داشت را فراموش ننموده و این دولت مطمئنا دوست و همراه اسرائیل خواهد بود . وقتی این دولت کرد تشکیل شود آنگاه با توجه به جمعیت پرتعداد کردها در اروپا و حمایت آمریکا از آنها باید انتظار داشت که برسمیت شناخته شدن دولت کرد از کشورهای اروپائی آغاز شده و در سطح اروپا توسعه مییابد . شکل گیری یک دولت کرد در منطقه هیچگاه بر ضد منافع اسرائیل نمیباشد ولی با برسمیت شناختن اینچنین دولتی نباید حساسیت تنها شریک استراتژیکمان یعنی ترکیه را تحریک نمود . وقتی به این اظهارات مقام اسرائیلی و دیگر صهیونیستها توجه کنیم ، درک خواهیم کرد که خواست اسرائیل در عراق تشکیل حکومتی دست نشانده آمریکا ،تجزیه این کشور، تشکیل یک دولت مستقل کرد و یا تاسیس کنفدراسیون کرد میباشد . هرکدام از موارد ذیل از نظر سیاسی ، اقتصادی و امنیتی به اسرائیل این امکان و توانائی را خواهد بخشید که در مقابل دیگر دشمنانش همانند ایران دفاع نماید . مهمترین نتیجه حضور در عراق ممانعت از تشکیل حکومتهائی دینی و ملی در عراق خواهد بود .بدینترتیب اسرائیل با حضور در عراق گروه و حرکتهائی که رژیم صیونیستی را تهدید مینمایند را نابود ساخته ، از فعالیتشان جلوگیری نموده و یا آنها را تضعیف خواهد ساخت. اسرائیل در راستای تحقق این اهداف خود در تلاش است تا زیر ماسک نیروها و یا مؤسسات آمریکائی و با واسطه ارگانهای دولتی روابط خود با کردها را افزایش دهد . بعنوان مثال گروهی شصت نفری از اکراد بنام "مارن ریشه " برای انجام عملیاتی همانند بمب گذاری ، ترور و آدم ربائی در اسرائیل آموزش دیده اند .سهم این گروه در آدم ربائیهای مختلف در عراق ، ترور مقامات و دولتمردان عراقی و آغاز جنگ و درگیری در این کشور بسیار مهم است . این همکاری نزدیک با اکراد موجب شده تا مامورین اسرائیلی بواسطه راهنماهای کرد از مرز ایران گذشته و در نقاط حساسی دستگاههای استراق سمع کار بگذارند . این اقدامات که با حمایت بیدریغ نیروهای آمریکائی صورت تحقق بخود گرفته است در واقع به اسرائیل این فرصت را میدهد تا حرکات واکنشهای ایران را کاملا تحت نظر داشته باشد . نیروهای امنیتی اسرائیل در بعضی از ممالک تحت لوای شرکتهای امنیتی خصوصی فعالیتهای شوم خود را پیش میبرند. Seymour Hersh نویسنده شهیر آمریکائی معتقد است که صد و پنجاه شرکت اسرائیلی بشکلی مستقیم و یا غیر مستقیم در عراق فعالیت مینمایند . پنج شرکت اسرائیلی که در زیر بدانها اشاره شده است بهمراه پنج شرکت اسرائیلی قراردادهای ساخت و تعمیرات به امضا رسانده اند . شرکت Dan در زمینه اتوبوسهای قدیمی شرکت Rointeks در زمینه تولید جلیقه های ضد گلوله شرکت Schrident در زمینه تولید درب شرکت Taymur در زمینه تولید رنگ شرکت Tomy در زمینه پاکسازی آب آشامیدنی اسرائیل با فعالیتهای وسیع خود در زمینه اقتصادی تصمیم دارد تا بازار مشخصی در عراق را از آن خود نموده و در زمینه خرید و فروش کالاهای اسرائیلی همه چیز را طبیعی جلوه دهد .موجودیت اقتصادی اسرائیل در عراق بیشتر بواسطه شرکتهای خصوصی ترکیه و ممالک حاشیه خلیج فارس تحقق مییآبد . در عرصه سیاسی نیز اسرائیل بهمراه آمریکا در مکانیسمهای مقننه و مجریه عراق دارای نفوذ و قابلیت اظهار نظر شده است . این نفوذ روزافزون اسرائیل در منطقه موجب شده است تا دوره ای پرهرج و مرج که سرانجامش به جنگی داخلی خواهد انجامید ، آغاز گردد .احتمال استفاده از نیروهای مجاهدین خلق در خاک عراق و یا بر علیه ایران و همینطور استفاده از گروههای انقلابی کرد عراقی رفته رفته بالاتر میگیرد . حضور اسرائیل در عراق تمامی کشورهای منطقه را با خطر بزرگی مواجه ساخته است . ایران ،ترکیه ،سوریه ،عربستان سعوی و کویت در میان اهداف بزرگ رژیم صهیونیستی قرار میگیرند .در آینده ای نه چندان دور نتایج نامطلوب حضور سیاسی ، اقتصادی ،اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در عراق ، تمامی منطقه را در کام خود فرو خواهد برد . بعد از صدام حسین عراق در چه وضعیتی بسر میبرد؟ بالغ بر سه سال از اشغال عراق توسط آمریکا و متفقینش گذشته و هنوز نه کارهای عمرانی و نه وعده های استقرار صلح و آرامش در کشور عملی نگشته است . بعضی از رئوس اصلی زندگی روزمره بیست و هفت میلین نفر عراقی بدینگونه است : جنگ ،تحریم و یغما تمامی تاسیسات زیربنائی عراق را بکل ویران نموده است .بعد از سقوط صدام حسین رهبر این کشور بسال 2003 هزینه بازسازی عراق رقمی معادل 55 میلیارد دلار تخمین زده شده بود. آمریکا پرداخت هجده و نیم میلیارد دلار این هزینه را متقبل شده و همچنین رحیمان بین المللی دیگر نیز وعده کرده بودند تا قریب 14 میلیارد دلار این هزینه را به عراق و خلق آن بپردازند .ولی بعد از گذشت این سالها متوجه میشویم که باز مسئله تامین امنیت مهمترین سد در مقابل عمران وآبادانی وعده داده شده در عراق است .مصائب قطع شدن برق و جریان آب آشامیدنی بصورت یکی از مشکلات روزمره مردم عراق درآمده است .بر اساس بازرسیهای بعمل آمده تنها نیمی ازاهالی خانواده ها در عراق به آب آشامیدنی دست مییابند. مقامات عراقی همچنین از ناکافی بودن صندوقهای یاری و کمک به مردم این کشورشکایت میکنند . تاکنون تنها یک پنجم از کمک مالی وعده داده شده به مردم عراق یعنی چیزی حدود پنج و نیم میلیارد دلار به عراق کمک شده و بخشی ازاین کمک نیز که کارشناسان بین المللی آنرا حدود ده الی پنجاه درصد قید نموده اند، برای تامین ثبات و امنیت در این کشورصرف گشته است . آمریکا در ماه مه سال 2003 پایان جنگ عراق را رسما اعلام نمود ولی علیرغم انتخاب یک دولت غیرنظامی در این کشورهنوز علائمی بر کاهش یابی سطح خشونت در عراق وجود ندارد .بدرستی کسی نمیداند که بعد ازاشغال عراق بدین طرف بطور میانگین روزانه چند نفر درعراق کشته شده اند ولی چنین تخمین زده میشود که این تعداد بین بیست الی 100 هزار نفر باشد .در این میان 2300 سربازآمریکائی نیز کشته شد اند .نیروهای امنیتی که شمارشان 140 هزار نفر اعلام شده است نیز با شورشی عظیم روبرو خواهد شد . چنین تصور میشود که گروههای مختلفی که مستقلا حرکت میکردند بهمین زودیها حرکتی هماهنگ و وسیع را آغاز کنند . چنین ادعا میشود که در بعضی از مناطق سنی نشین شورشیان گروه ابومصائب الزرقاوی تروریست معدوم اردنی با شورشیان وابسته به صدام حسین همکاری نموده و شیعیان غیرنظامی را هدف قرار میدهند . بیشتر جمعیت مسلمان عراق که قریب 27 میلیون نفر است در شهرهای شرقی کشور زندگی میکنند. شصت درصد مردم را اعراب شیعه ، بیست در صد را اعراب سنی و هفده درصد را کردهای سنی تشکیل میدهند .در دوران حکمرانی صدام حسین اداره کرد سیاسی و اقتصادی کشور در دست اعراب سنی قرار داشت که انتخابات ماه ژانویه را در ابعادی وسیع بایکوت نمودند . از اینرو بخش بزرگی از آرا به اعراب شیعه تعلق یافته بود . کردهای سنی که در شمال عراق زندگی مینمایند از سال 1991 ب د ینطرف دارای سیستم اداره کرد تقریبا خودمختاری میباشند . همانطوریکه میدانیم عراق کشوری نفت خیز میباشد که کمترین کندوکاو ذخایر نفتی در آن انجام گرفته است . با این وجود بدلیل کمبود سرمایه گذاری در صنایع نفتی ،مسائلی بسیار جدی در استخراج و عرضه این ماده حیاتی جهان بروز کرده است . اگر شرایط اپتیمال برای استخراج و فروش نفت در عراق حاکم گردد ، عراق خواهد توانست روزانه بالغ بر شش میلیون بشکه نفت را بفروش برساند .این رقم دوبرابر میزان نفتی است که عراق بسال 1979 و قبل از جنگ با ایران بفروش میرساند . با بمب گذاریهای پی درپی خطوط و مراکز پمپاژ نفتی این سطح تولید حتی کمتراز میزان دوران قبل از اشغال عراق توسط آمریکا یعنی دو و نیم میلیون بشکه در روز میباشد.در نیمه اول سال 2005 تولید نفت درعراق به سطح روزانه یک میلیون و هشتصد هزار بشکه رسیده بود . تقریبا بیست الی سی سال پیش عراق صاحب بهترین سیستم بهداشتی و درمانی در خاورمیانه بود ولی بهنگام سقوط صدام حسین بسال 2003 با تاثیر تحریمهای مختلف و جنگهای پی در پی سیستم بهداشتی و درمانی در این کشورکاملا ازهم پاشید.از سال 1990 نمودارهای سلامتی بسرعت سقوط کرده و میزان مرگ و میر کودکان زیر پنج سال و نوزادان افزایش چشم گیری داشته است . میزان مرگ و میر مادران نیز نسبت به سایر کشورهای خاورمیانه در سطحی بسیار بالا سیرمیکند .بودجه اختصاصی برای مسائل بهداشتی در سال 2002 قریب 16 میلیون دلار بوده که بسال 2004 به یک میلیارد دلار نزدیک شده است . تمام مردم عراق امروز برای دستیابی به مواد غذائی مود نیاز خود از سیستم کوپن و دفترچه بهره استفاده مینمایند . http://www.oursouthazerbaijan.com/khaber_israel_iraq.htm نکته: لازم به ذکراست که نفوذ لابی کورد درایران با عث شد که دولت مردان ایران خود نقش مهمی در بروی کار آمدن کردها در عراق داشته باشد. حد اقل ذهن ملت ایران این قد ر به خاطر دارند که ایران چه حمایتهای که از جلال طالبانی نکرد ! این کورد قاچاقچی که بعدها سلاح به دست گروفت و با چرید ن از هر آخوری توانست خود را به ریاست جمهوری عراق برساند . البته سیاستمداران ایران اشتباهات مشابهی راهم درمورد حمایت ازارامنه نیز داشته اند که بعدها متوجه خواهند شد وتاریخ ازشان به عنوان خاعنیین یاد خواهد کرد. |
#15 | |
Registered User
Join Date: Jan 2006
Posts: 298
|
ملاحظاتی درباره زبان آذری-فهلوی (از درآمدن تازیان به ایران تاپایان سدهی هفتم) دکتر یحیی ذکاء تبریزی آذری از دیدگاه واژهشناسی و دستور زبان فارسی و صرف و نحو زبان تازی (آذری با یاء مشدد) نسبت به آذربایجان یا آذربیجان را میرساند (حریری درهالغواص ص 145) و چنین مینماید که این نسبت حتی پیش از درآمدن اسلام به ایران، در میان ایرانیان و تازیان شناخته بوده است. زیرا نام رستم فرخزاد سردار لشکر ایران در جنگ با تازیان که خود از مردم آذربایجان بوده «رستم آذری» یاد شده است1 (ثعالبی غرر ص 738 _ مسعودی التنبیه ص 82) همچنین عبدالرحمن بنعوف از زبان ابوبکر صدیق خلیفه اول، پیش از گشودن ایران بهدست تازیان آورده است که او در پایان زندگی در رختخواب بیماری میگفته است: «ولتألمن النوم علی الصوف الاذربی کما یألم احدکم النوم علی حسک ـ السعدان» (مجرد النحوی. الکامل ص 5) «یعنی خواب بر روی پشمینه آذری مرا چنان میآزارد که هر یک از شما را خوابیدن بر روی خار خسک» تازی نویسان نخستین سدهیهای اسلامی، نام آذربایگان و نسبت بدان را گوناگون یاد کردهاند. زیرا فراگویی این واژهها، آنچنان که ایرانیان آنها را بر زبان میآوردند، برای تازی زبانان دشوار بود، از اینرو، واژهی آذربایجان (آذر+ بای + گان) را به کالبد زبان تازی ریخته «آذَربیجان» و «آذرَبیجان»2 و در نسبت دادن کسی یا چیزی بدان سرزمین گاه یاء مشدد را دنبال بخش نخست نام افزوده «اَذَری» و اَذری»3 و «الاَذَریه» و «الاَذریه» نوشتهاند و گاه به غیر قیاس یاء را دنبال بخش دوم آورده «اَذربی»4 و «اَذربی» (مجرد نحوی ص 5 و یاقوت ج 1 ص 128) و «الاَذَربیه» و «الاَذربیه» (سمعانی ج 3 ص 93) بهکار بردهاند. گاهی نیز، الف و نون را از پایان نام انداخته، نشانه نسبت را به بازمانده آن افزوده «اَذَرِبیجیه» و «اَذرَبِیجیه» (یاقوت معجم ج 1 ص 160) مینوشتند (صورت اذربیجیده که در چاپ عکسی انساب سمعانی لیدن آمده، تصحیف این واژه است). چنانکه گفته شد نسبتهای بالا در سه مفهوم «صوف اذرَیی» و «العجمالاذریه» و «لسان یالغه الاذریه» بهکار رفته و منظور از زبان آذری گونهای گویش ایرانی است که از آغاز سدهیهای اسلامی، تا نزدیک به سدهی یازدهم هجری قمری، کم و بیش مردم آذربایگان بدان سخن گفته و چگامه میسرودهاند. زبان آذری در نوشتههای پیشین پارسی، گاه: فارسی پهلوی (فهلوی و فهلویه)، راژی (رازی، راجی)، شهری نیز نامیده شده است. لیک نام ویژهی آن در میان ایرانیان همانا «آذری»بوده است. این زبان شاخهای از گروه زبانهای ایرانی غربی است که در شمال غربی ایران زمین بدان سخن گفتهاند و با زبانهای آرانی و تالشی و گویشهای خلخالی و همدانی و زنجانی و تارمی و زبانهای کردی و ارمنی همبستگیهای دور و نزدیک داشته است. پیش از این برخی از نویسندگان به ناروا، «آذری» را به معنای زبان امروزی آذربایجان پنداشتهاند و میرزا کاظمبیک دربندی برای نخستین بار در کتاب خود به نام «اوبشچایا گراماتیکا تورکسگو تاتارسکو یازیکا» که به سال (1255 هـ . ق / 1839 م.)، در شهر قازان به روسی به چاپ رسیده است، آذری را به اشتباه به مفهوم زبان ترکی به کار برده و آن را به شمالی و جنوبی تقسیم کرده است (دائرهالمعارف اسلام متن ترکی). نویسندگان نامه دانشوران نیز در داستان ابوالعلاء معری و خطیب تبریزی، که در پی خواهد آمد، «الاذربیه» را به اشتباه «زبان ترکی» ترجمه کردهاند. لیک اصطلاح «آذری» به معنای تاریخی و دانشی و زبانشناسی و مفهوم درست خود، از سال 1304 هـ . ش ]خورشیدی[. پس از پراکندن رساله «آذری یا زبان باستان آذربایگان» نوشته دانشمندان ایرانی آذربایگانی احمد کسروی در میان دانشوران و زبانشناسان شناخته و متداول گردیده است. کهنترین ماخذی که در آن به زبان ویژه آذربایگانیان به نام «پهلوی» اشاره گردیده، گفته عبدالله بنمقفع دانشمند ایرانی در گذشته به سال 142 هـ . ق / 709 م. (به نقل ابنندیم در الفهرست) است که گفته بوده: «زبانهای فارسی (ایرانی) عبارت است از پهلوی، دری، پارسی، خوزی و سریانی و پهلوی منسوب است به پهله که نام پنج شهر است: اسپهان، ری، همدان، ماه نهاوند، و آذربایگان» (ابن ندیم الفهرست ص 22). گذشته از این، ماخذ کهن دیگری که در آن به زبان مردم آذربایگان ـ بیآنکه نامی بر روی آن گذارد ـ اشاره شده است، فتوح البلدان بلاذری است که در دههی ششم سدهی سوم هجری (255 هـ . ق / 869 م.) نوشته شده است. در این کتاب دربارهی گشودن آذربایگان به دست تازیان مینویسد: «اشعث بن قیس، آنجا را حاد به حان گشود و پیش رفت و حان به زبان مردم آذربایگان حائر را گویند. (بلاذری ص 28) واژه حان در نوشته بلاذری باید همان «خان»به معنای کاروانسرا و منزل باشد که درباره آن یاقوت در معجم البلدان در زیر ماده «خان لنجان» نوشته است «و هی عجمیه فیالاصل و هی المنازل التی یکسنها التجار» (یاقوت ج 2 ص 341). نویسنده البلدان (تالیف 278 هـ . ق / 891 م.) احمدبن ابی یعقوب اسپهانی معروف به یعقوبی، در گذشته به سال 292 هـ . ق / 904 م.، آذری را به مفهوم مردم منسوب به آذربایگان به کار برده نوشته است: «مردم شهرها و کورههای آذربایگان، مردم در آمیختهای بودند از ایرانیان کهن «آذریه» و «جاودانیه» شهر «بذ» که بابک در آن بود، سپس که گشوده شد تازیان در آن نشیمن گرفتند. (یعقوبی، ترجمه ص 46). حمزه اسپهانی (280 ـ 360 هـ . ق /893 ـ 970 م.) در کتاب «التنبیه علی حدوث التصحیف» از زبان یک ایرانی نومسلمان همروزگار خود به نام زردشت پورآذرخور معروف به ابوجعفر محمدبن موبد متوکلی، زبان مردم آذربایگان را پهلوی یاد کرده، مینویسد: «ایرانیان را پنج زبان بود: پهلوی، دری، پارسی،خوزی، و سریانی. پهلوی زبانی بود که شاهان در نشستهای خود بدان سخن میگفتند و این زبان منسوب است به پهله و پهله نام پنج شهر اسپهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایگان است (حمزه اسپهانی ص 23). ابیالقاسم عبیدالله بنعبدالله معروف به ابن خردادبه در گذشته حدود سال 300 هـ . ق / 912م.، در کتاب خود به نام «المسالک و الممالک» زیر عنوان «بلاد البهلویین» مینویسد: «الری و اصپهان و همدان و الدینور و ماه نهاوند و مهرجان قذق و ماسپدان و قزوین و بهامدینه موسی و مدینه المبارک» (ابن خرداد به ص 57). چنانکه دیده میشود این جغرافینویس در رده شهرهای پهله، نامی از آذربایگان نبرده است! ابوالحسن علی بن حسین مسعودی که به سال 314 هـ . ق / 926 م.، از تبریز دیدار کرده، در کتاب «التنبیه و الاشراف» (تالیف 340 هـ . ق/ 951 م.) در شمردن نژادهای هفتگانه، هنگامی که از ایرانیان سخن میدارد، آشکارا از «زبان آذری» نام برده مینویسد: «ایرانیان مردمی بودند که قلمروشان دیار جبل بود از ماهات و غیره و آذربایگان تا مجاور ارمینیه و آران و بیلقان تا دربند که بابالابواب است و ری و تبرستان و مسقط (ماساگت) و سیستان و کرمان و پارس و اهواز با دیگر سرزمین عجمان که در وقت حاضر به این ولایتها پیوسته است. همه این ولایتها یک کشور بود و پادشاهش یکی بود و زبانش یکی بود و اگر در زبانی تنها برخی واژهها و ترکیب واژه یکی باشد، زبان یکی است. اگرچه در چیزهای دیگر تفاوت داشته باشد. چون پهلوی و دری و آذری و دیگر زبانهای ایرانی (مسعودی صص 76-74). جهانگرد بغدادی ابوالقاسم محمدبن حوقل (در گذشته حدود سال 370 هـ . ق / 980 م.) در کتاب «صورةالارض» که آن را به سال (331 هـ . ق / 944 م.) پرداخته است در سخن راندن از آذربایگان و آران و ارمنستان مینویسد: «زبان مردم آذربایگان و زبان بیشتری از مردم ارمنستان فارسی و تازی است، لیک کمتر کسی به تازی سخن میگوید و آنان که به فارسی سخن گویند، به تازی نفهمند. تنها بازرگانان و زمینداراناند که گفتوگو با این زبان را نیک توانند. برخی تیرهها نیز اینجا و آنجا. زبانهای دیگر میدارند. چنانکه مردم ارمنستان و مردم دبیل و نخجوان و پیرامون آنها، به ارمنی، مردم بردعه، به آرانی سخن گویند و در آنجا کوه مشهوری است که «قبق» نامیده میشود و زبانهای گوناگون فراوان از آن کافران ]منظور مسیحیان است[ در پیرامون آن کوه قرار گرفته است و بیشتر آنان زبانی واحد و مشترک دارند» (کسروی ص 11). از نوشته ابن حوقل چنین پیدا است که منظور او از فارسی یا زبان ایرانی، همان زبان آذری است، نه زبان دری. ابواسحاق ابراهیم بن محمد فارسی استخری، معروف به کرخی در کتاب «المسالک و الممالک» که آن را به سال (346 هـ . ق / 957 م.) پرداخته است، در نام بردن از آذربایگان و ارمنستان و آران مینویسد: «زبان مردم آذربایگان و ارمنستان و آران فارسی (ایرانی) و تازی است جز مردم دبیل و پیرامون آن که به ارمنی سخن میگویند و نواحی بردعه که زبانشان، آرانی است» (استخری صص 191-192). ابوعبدالله محمدبن احمدبن یوسف کاتب خوارزمی در مفاتیح العلوم (نوشته به سالهای 367-372 هـ . ق / 977-982م.) سخن پیشینیان را در این باره تکرار کرده، مینویسد: «فهلویه یکی از زبانهای ایرانی است که پادشاهان در نشستهای خود بدان سخن میگفتهاند. این زبان به پهله منسوب است و پهله نامی است که بر پنج شهر اطلاق میشده: اسپیهان، ری، همدان، ماه نهاوند، و آذربایگان. (خوارزمی، ترجمه ص 112). ابوعبدالله بشاری مقدسی در کتاب «احسن التقاسیم» که آن را به سال (375 هـ . ق/985 م.) نوشته است در شرح جغرافیای جهان اسلام که از پیش خود، آن را بخشبندی نوینی کرده و سرزمین ایران را هشت اقلیم شمرده است، مینویسد: «زبان مردم این هشت اقلیم عجمی است جز اینکه برخی از آنها، دری و برخی باز بسته (منغلفه = پیچیده) است و همگی را فارسی (ایرانی) نامند». سپس که از اقلیم «رحاب» که به گمان او سرزمینهای آذربایجان و آران و ارمنستان را در بر داشت، سخن میدارد مینویسد «زبانشان خوب نیست در ارمنستان به ارمنی، در آران به آرانی، سخن میگویند، فارسیشان را توان فهمید در حرفها به زبان خراسانی ماننده و نزدیک است (مقدسی ترجمه ص 552). محمدبن اسحاق معروف به ابن ندیم در الفهرست که آن را به سال (377 هـ . ق/ 978م.) نوشته، گفته ابن مقفع و متوکلی را باز گفته، مینویسد: «زبانهای فارسی (ایرانی) عبارت از پهلوی، دری، پارسی، خوزی و سریانی است. پهلوی منسوب است به پهله که نام پنج شهر است: اسپهان، همدان، ماه نهاوند و آذربایگان (ابن ندیم ص 19). داستانی از نیمه نخستین سدهی پنجم هجری در انساب سمعانی (555 هـ . ق/ 1160 م.) زیر نام تنوخی یا ابوالعلاء معری (363-447 هـ./ 973-1055 م.) سخنور و اندیشمند تازی و ابوزکریا یحیی بن علی خطیب تبریزی (در گذشته به سال 502 هـ./ 1109 م.) آورده شده که یاقوت هم آن را در معجم الادبا (جز سوم ص 135) بازنویسی کرده است. در این داستان، ابوزکریا درباره هوشمندی استادش گزافه سرایی کرده میگوید: «روزی در مسجد معرةالنعمان روبهروی هم نشسته بودیم و من چیزی از نوشتههایش را به او میخواندم، سالها بود که من در نزد او بودم و در آن مدت کسی از همشهریانم را ندیده بودم. ناگهان یکی از همسایگانمان برای گزاردن نماز به مسجد درآمد. او را دیدم، شناختم و از خوشی، حالم بگردید. ابوالعلاء دریافته گفت: تو را چه شد؟ گفتم پس از سالها، یکی از همشهریانم را دیدم که به مسجد درآمد. به من گفت: برخیز با او سخن بدار، گفتم: تا کارمان پایان گیرد. گفت برخیز من در انتظار تو میمانم. پس برخاستم و با او به زبان آذری (اذربیه) گفتوگوی بسیار کردم و هر چیزی که میخواستم از او پرسیدم، چون به نزد او بازگشته دوباره روبروی وی نشستم، به من گفت این چه زبانی بود؟ گفتم زبان مردم آذربایگان است. گفت: من این زبان را نمیشناسم و آن را نمیفهمم، لیک هر آنچه شما بهم گفتید به یاد سپردم، آن گاه واژه به واژه هر آنچه ما با یکدیگر گفته بودیم، باز گفت: همسایهمان سخت در شگفت شد و گفت:چگونه میتواند چیزی را که نمیفهمد به یاد سپارد؟! (سمعانی ج 3 ص 90). در نامه دانشوران که این داستان را یاد کردهاند چون ترجمه کنندگان در سرتاسر تاریخ، زبان دیگری برای مردم آذربایگان نمیشناختهاند. «اذربیه» را «زبان ترکان» ترجمه کرده، گروهی از دانشوران غربی از جمله گای له استرنج را (ترجمه انگلیسی نزهت القلوب) به اشتباه انداختهاند. (نامه دانشوران چاپ دوم ج 2 ص 213). از نوشتههایی که در اینجا یاد کردیم و چنین برمیآید که تا آغاز سدهی پنجم هجری همه نویسندگان، تنها به نام بردن از زبان آذری بسنده کرده و هیچ نمونهای از آن به دست نمیدهند و واژه و عبارت و شعری از آن در نوشتههای خود نمیآورند. لیک از سدهی پنجم به این سو، در برخی از فرهنگها و کتابها، جسته و گریخته واژهها و جملهها و دو بیتیهایی از این زبان نمونه داده میشود که از دیدگاه شناخت چه بود این زبان ایرانی، بسیار پر ارج و گرانبها است و با پژوهش این نمونهها است که جایگاه زبان آذری در میان زبانهای دیگر ایرانی شناخته میشود و روشن میگردد و همبستگی آن با دیگر گویشهای ایرانی و زبان پهلوی و دری آشکار میشود. در نیمه یکم سدهی پنجم هجری، برای نخستین بار در کتاب «الابنیه عن حقایق الادویه» نوشتهی ابومنصور موفقالدین بن علی الهروی (زنده در سال 447 هـ . ق.) زیر عنوان «جلبان» از یک واژه آذری بدینسان یاد شده است: «جلبان بر وزن قربان، غلهای شبیه به ماش که در یزد و کرمان میخورند. جلبان را به قزوین خلر به آذربایجان گلول به خراسان گروهی مُلک گویند (ابومنصور ص 91ـ کیا آذربایگان ص 21). ماخذ دیگری که در آن چند واژه آذری یاد گردیده است، لغت فرس (تالیف حدود 458 هـ . ق.) نوشته ابومنصور احمدبن علی معروف به اسدی توسی است که خود در همان روزگار در آذربایگان و آران میزیسته و فرهنگ خود را در همانجا برای چامه سرایان آذربایگانی و آرانی ـ که معنای برخی واژههای مهجور پارسی دری و گویشهای دیگر ماوراءالنهر و خراسان از سغدی و ختنی و تخاری و جز آنها را که در زبان شعر و ادب ایران به کار میرفت، درنمییافتند و ناچار نمیتوانستند در سرودههای خود از آنها بهره یابند ـ نوشته است. در دست نوشت کهنی از این فرهنگ که به سال 772 هـ . ق/ 137 م. نوشته شده (کیا، مجله ادبیات س 3 ش 3) ده واژه از زبان مردم آذربایگان از جمله: «برز، پور، رجه، رژد، سهراب، شکم خواره، گریوه، گله، مارلوز» یاد شده که اگر اینها نوشتهی خود اسدی توسی باشد، باید آنها را از کهنترین نمونهها و واژههای دیگر همچون، چراغله، شم، کام، کنگر، ملاص، نهره» از زبان آذری دیده میشود که گمان میرود دارندگان آذربایگانی این دستنوشتها، این واژهها را سپس در متن یا حاشیه کتابهای خطی خود افزودهاند و اگر زمان کاربرد آنها، سدهی پنجم هجری هم نباشد، به هر سان از واژههای زبان آذری شمره میشود و با ارزش هستند (کیا، آذربایگان ص 29). باز در نسخه دیگری از این واژهنامه، چند نمونه آذری از جمله: «انداسنسته»، «بلسک»، «پافتاوه»، «خسینسته»، «داهول»، «دلموت» «فرقوط»، «گمانه»، «گاوآهن» یاد گردیده (ابومنصور توسی، لغت فرس مجتبایی و صادقی ص 234). از سدهی ششم، به جز یک واژه از گویش آذری مردم خوی («امله» به معنای کسی که لکنت زبان دارد) انساب سمعانی)، نوشته یا نمونهای از زبان آذری، تاکنون در کتابهای پارسی و تازی به دست نیامده است. در دو دهه نخستین سدهی هفتم هجری، یاقوت حموی نویسنده کتابهای معجمالادبا و معجمالبلدان (تالیف 623 هـ . ق/ 1226 م.) که در جهانگردیهای خود از آذربایگان نیز گذشته، و به سال 610 هـ . ق 1213 م. در تبریز بوده و آگاهیهای فراوانی از سرزمین و مردم این سامان داشته است، در معجمالبلدان در زیر ماده «اَذرَبیجان» عبارتهایی آورده (در پانوشت شماره 3 یاد شده) نوشته است: «مرز آذربایگان از سوی شرق بردعه (؟) و از سوی مغرب ارزنجان است و از سوی شمال به شهرهای دیلم و گیلان و تارم (؟) میرسد و آن سرزمینی است بس فراخ از شهرهای نامدارش تبریز است که اکنون پایتخت و بزرگترین شهر آنجا است. پایتختش پیشترها، مراغه بود. از شهرهایش: خوی، سلماس، ارمیه، اردبیل، مرند و جز اینها است و از آنجا سرزمینی نیک و کشوری بزرگ و بیشتر کوهستانی است. در آنجا دژهای فراوان هست و خیرات گسترده و میوههای فراوان. من جایی پرباغ و بوستانتر از آنجا ندیدهام و هم از فراوانی آبها و چشمهها، در آنجا نیازی نیست که کسی برای آوردن آب به هر جایی برود، زیرا در زیر پایشان و به جا که بنگری آبها روان است، آبی خنک و پاکیزه. مردمش گشادهرو و سرخ چهره و لطیف پوستند، برای آنان زبانی است که به آن آذری (الاذریه) میگویند و جز خودشان کسی آن را نمیفهمد. در مردم آنجا گونهای نرمخویی و نیکرفتاری هست، جر اینکه در سرشت آنان خست چیره است. این سرزمین جایگاه فتنه و جنگ است، چیزی که هیچگاه از آنجا دور نمیشود، به این انگیزه، بیشتر شهرها و روستاهایش ویران است. در این روزها زیر فرمان جلالالدین منکبرنی پسر محمدبن تکش خوارزمشاه است ...» (یاقوت، معجم البلدان ج 1 ص 128-129). یاقوت باز هم در همین کتاب زیر ماده ... «فهلو» همان سخنان حمزه اسپهانی و پیشینیان را باز گفته و از زبان شیرویه پسر شهردار افزوده است: «شهرهای پهله هفت تاست: همدان، ماسبذان، قم، ماه البصره (نهاوند) صیمره، ماهالکوفه (دینور) و کرمانشاهان و سرزمینهای ری، اسپهان، قومس، تبرستان، خراسان، سیستان، کرمان، مکران، قزوین، دیلم و طالقان، جزو شهرتهای پهله نیستند (یاقوت ج 4 ص 281)و از نوشتههای یاقوت چنین پیداست که در آغاز سدهی هفتم، یعنی در سالهایی که ایران زمین میدان تاخت و تاز لشکریان خونخوار مغول بود، هنوز زبان آذربایگانیان و تبریز دست نخورده باز مانده بود و از ترکی گویی در آنجا اثری نبود و این موضوع را نوشتهی زکریا بن محمد قزوینی در آثار البلاد (تالیف 674 هـ . ق / 1275 م.) که میگوید: «هیچ شهری از دستبرد ترکان محفوظ نمانده است مگر تبریز» استوار میگردد (زکریای قزوینی، بیروت ص 339). دو قصیده بلند به زبان آذری از سدهی هفتم در دست نوشتی از زینهالمجالس (کتابخانه ایاصوفیا شماره 2051) که به سال 730 هـ . ق، به دست محمدبن احمد السراج تبریزی نوشته شده، بازمانده است که نمونهای از یک گونه آذری این دوره به شمار میآید. نویسنده این گفتار با پژوهشهایی که انجام داده است، چنین گمان میبرد که قصیدهی نخستین که در شکایت از روزگار است، به نام امیر مجیرالدین یعقوب فرزند ملک عادل ابوبکر بن ایوب از خاندان ایوبیان جزیره (میافارقین) سروده شده است که سپس از دوستان و همراهان سلطان جلالالدین خوارزمشاه شد (نسوی، سیره، صص 207ـ 246) و در میان سالهای 620-626 هـ . ق. احتمالا به آذری غربی و در شهر اخلاط سروده شده است. یکی از این قصیدهها، دارای پنجاه و هفت بیت و دیگری بیست و نه بیت است و برخی ویژگیهای صوتی و دستوری و لغوی زبان آذری در آنها هویداست و میتوان آنها را از کهنترین نمونههای آذری از نواحی غرب آذربایجان به شمار آورد (ادیب توسی، نشریه دانشکده ادبیات تبریز س. ش 4 صص 407-367). افزوده بر این قصیدهها، چند واژهی آذری نیز از این سدهی در نوشتهها آورده شده که یکی از آنها از زبان بابامزید (مرگ 655 هـ . ق./ 1257 م.) در کتاب «روضات الجنان» کربلایی حسین نوشته شده که میگفته: «عبدالرحیم «بوری بوری» (بیابیا) و این همان واژهای است که جلالالدین مولوی بلخی (604-673) در مثنوی از زبان شمس تبریی که به زبان آذری سخن میگفته، تکرار کرده است. از آن جمله است بیست واژه آذری در حاشیه صفحههای دست نوشت فرهنگ «البلغه» که به سال 688 هـ . ق./ 1269م. به دست عبدالملک بن ابراهیم بن عبدالرحمان قفالی تبریزی نوشته شده و به دست ما رسیده است (نسخه خطی کتابخانه چستربیتی، دبلین شماره 305) (قفقالی، دست نوشت، البلغه نسخه عکسی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران). این واژههای آذری، برای نخستین بار از سوی شادروان مجتبی مینوی در ششمین کنگرهی تحقیقات ایرانی که به سال 1355 هـ.ش. در تبریز برگزار گردیده بود، شناسانیده شد، لیک درباره آنها تا دیر زمانی مطلبی نوشته نشده بود. نویسنده این گفتار نیز، سپس دو واژه «نشخور» و «مهره» را از همان دست نوشت یافته ]و[**** شماره آنها را به بیست و دو رسانید که در یادنامه سلطان القرایی با توضیحاتی چاپ شده است و در همین مجموعه نیز آمده است. از نیمه دوم این سدهی، تک واژه آذری «جولخ از گویش مردم خوی در کتاب آثار البلاد قزوینی (تالیف 674 هـ . ق. 1275 م.) یاد شده (قزوینی، کیا، آذربایگان، ص 9). از همام شاعر تبریزی (714-636 هـ . ق./ 1314-1238 م.) که بیشترین سالهای زندگانی خود را در سدهی هفتم هجری گذرانیده، یک تک بیت آذری در پایان غزلی به فارسی و یک غزل ملمع آذری ـ پارسی که شش مصرع و یک بیت آن تماما به گویش آذری تبریز است، بازمانده که هر دو در دیوان شاعر (ص 134) و در کلیات عبید زاکانی (صص 142-126) به چاپ رسیده است. |
سخنرانی تاریخی حجت الاسلام دکتر بیگدلی
حجت الاسلام دکتر بیگدل مدیر مسئول نشریه بهار زنجان در ابتدای کنگره حکیم هیدجی سخنان بسیار مهمی ایراد نمودند که به جهت اهمیت سخنان ایشان در اینجا درج می شود.
دکتر رحمت اله بیگدلی رییس ستاد همایش و مدیر مسؤول هفته نامهی بهار زنجان در این همایش ، تجلیل از جایگاه علمی حکیم هیدجی و بازگشت به خویشتن را از دلایل برگزاری این مراسم اعلام کرد و گفت : بازگشت به خویشتن شعاری بود که توسط روشنفکرانی همچون امه سزر ، فانون ، سفتور، نیرره ، کاتب یاسین ، کنیاتا ، عوده و... مطرح شد. در ایران اسلامی ما هم بزرگانی همچون سید جمال الدین اسد آبادی ، شیخ هادی نجم آبادی ، آیه ا... نائینی، اقبال لاهوری و دکتر علی شریعتی و ... از منادیان این شعار بودند.
وی افزود : هدف از این طرح شعار تکیه بر فرهنگ ملی و سنت تاریخی در برابر تهاجم نظامی ، سیاسی ،اقتصادی و فرهنگی استعمار بود. استعماری که علاوه بر چپاول سرمایههای مادی حذف و نابودی فرهنگ اصیل و ریشهدار تاریخی ما را نشانه رفته بود.
دکتر بیدگلی در ادامه با اشاره به جایگاه علمی و فرهنگی حکیم هیدجی گفت : « حکیم هیدجی سمبل هویت تاریخی و قومی ماست. او یک روحانی ، عالم دین و حامل فرهنگ اسلامی ماست، او فیلسوف است ، فیلسوفان در طول تاریخ مظهر عقلانیت بودهاند و چراغ عقل را در برابر تحجر روشن نگه داشتهاند. حکیم هیدجی به زبان فارسی یعنی زبان رسمی مردم ایران و به زبان ترکی، زبان قومی خویش و به زبان عربی ، زبان مشترک مسلمانان جهان سخن گفته و شعر سروده است.
رییس ستاد همایش بزرگداشت حکیم هیدجی در ادامه گفت : « تکیهی ما بر زبان ترکی به منظور دفاع از هویت قومی و تاریخی خود میباشد و نباید آن را با برخی از حرکتهای غیر معقول عدهای معدود و انگشت شمار خام اندیش تحت عنوان پان ترکیسم و یا پان فارسیسم اشتباه گرفت. گرایشهای پان ترکیستی ، پان فارسیستی و پان عربیستی و پانهای دیگر از نظر ما مفهوم ارتجاع و اقدامات ضد ملی و در راستای تامین اهداف استعماری است و ما هرگونه تفکر و حرکتی را که در این راستا باشد محکوم میدانیم.»
دکتر بیگدلی گفت : « برخی از شوونیستهای باستانگرا با زدن اتهامات واهی به این گونه حرکتهای فرهنگی نسبت تجزیه طلبی به آن میدهند و حال این که به هیچ عنوان این گونه تهمتهای ناروا برازندهی قامت زیبای مردم آذربایجان و ترک زبان ایران نیست.»
دکتر بیگدلی با رد این گونه نسبتهای ناروا به مردم آذربایجان و ترک زبان ایران گفت : « معمولا اقلیت به علت ستمی که از سوی اکثریت بر او میرود تجزیه طلب میشوند نه اکثریت. از آن جایی که اکثریت مردم ایران را ترک زبانان تشکیل میدهند هیچ جایی برای این سخنان واهی باقی نمیماند.دکتر بیگدلی تصریح کرد که ایران از آن ماست و آذربایجان و ترک زبانان همواره در طول تاریخ ضامن استقلال و تمامیت ارضی ایران بودهاند.»دکتر بیگدلی با اشاره به جان فشانیهای بزرگانی چون شیخ محمد خیابانی، ستارخان ، باقر خان و... در راه دفاع از استقلال ایران گفت : « آذربایجان و مردم ترک زبان ایران در تمامی عرصههای دفاع از ایران و اسلام پیشتاز بودهاند.
حضور گستردهی مردم آذربایجان و ترک زبان ایران در انقلاب اسلامی به رهبری امام راحل و دفاع مقدس در مقابل تهاجم صدامی و جبههی متحد استکبار جهانی و تقدیم صدها شهید هرگز از ضمیر مردم ایران و جهان پاک نخواهد شد.»
دکتر بیگدلی در ادامه افزود : « آذربایجان و ترک زبانان ایران در عرصهی فرهنگی نیز پیشتاز بوده و شخصیتهای بزرگ علمی و فرهنگی و... را تقدیم ایران عزیز کرده است. یکی از این بزرگان عرصهی علم و ادب و فرهنگ ، حکیم . فیلسوف . عارف جلیل القدر و شاعر توانا ملا محمد علی معروف حکیم هیدجی است که امروز برای تجلیل از مقام شامخ علمی و فرهنگی این بزرگمرد عرصهی اندیشه و تفکر اقدام به برگزاری این همایش نمودهایم.»