|
مرتب شده بوسیله: عنوان () تاریخ () درجه بندی () محبوبیت ()
تصاویر هم اکنون توسط تاریخ (تصاویر جدید اول هستند) مرتب شده اند
|
|
پایه گذار گروه رقص خورشید خانم در مونترال
الهام ذوالقدر
دانشجوی رشتهی فیزیک، دانشگاه تورنتو
از چه زمانی به رقص علاقهمند شدید و چرا این حرفه را انتخاب کردید؟
از زمانی که میتوانستم دوست بدارم، رقص و رقصیدن را دوست داشتهام. از خیلی کوچکی میرقصیدهام و به کلاسهای آموزش رقص که در آن زمان بسیار محدود بود میرفتم. میدانستم که این تنها کاری است که میخواهم انجام دهم . در همان زمان بچگی هم رقصیدن برایم مدیتیشن بود.از دوره دوم دبیرستان رسمأ وارد هنرستان رقصهای ملی و محلی ایران شدم. این هنرستان در واقع اولین و تنها مدرسهی رسمی بود که رقصهای ایرانی را آموزش میداد و زیر نظر وزارت فرهنگ و هنر حکومت قبلی ایران فعالیت میکرد. فارغ التحصیلان این مدرسه خود به خود در وزارت فرهنگ و هنر استخدام میشدند و در کمپانیای که در تالار رودکی و همچنین مراسم رسمی دربار برنامه اجرا میکرد میرقصیدند. بعد از انقلاب اسلامی این مدرسه و دیگر مدارس رقص - که همانطور که اشاره کردم تعدادشان بسیارمحدود بود- به کل بسته شدند و رقص به عنوان هنر -رقص صحنه- که در ایران بسیار جوان بود از صحنه خارج شد.
در خارج از ایران هم برای آشنائی با سبکها و روشهای مختلف رقصهای دیگر، دورههای متعددی را گذراندهام. از جاز باله و فلامینکو تا کلاسهای کوراگرافی مدرن، سوشال دنس و غیره.
در این زمینه چه فعالیتهایی در ایران و کانادا داشتهاید؟
بعد از اتمام هنرستان در وزارت فرهنگ و هنر استخدام شدم و چون نمیخواستم که در دربار برقصم و تدریس رقص را دوست داشتم با سمت معلم رقص از طرف فرهنگ و هنر در آموزش و پرورش مشغول به کار شدم که عمر آن هم بسیار کوتاه بود -یک سال- و با انقلاب اسلامی همه چیز تمام شد. زمانی که از ایران خارج میشدم فکر میکردم حالا که در ایران نمیشود رقصید به جائی میرویم که بشود و با این هدف که رقصهای ایرانی را به بچههای ایرانی یاد بدهم و بعد با استفاده از همانها یک گروه رقص دائمی ایرانی به وجود بیاوریم و به این ترتیب نگذاریم که این هنر زیبا از بین برود ایران را ترک کردم. اما زمان، مکان و شرایط متفاوت مسائل راتغییر میدهد .
درماه مه ۱۹۸۷ وارد مونترال شدم و در سپتامبر همان سال اولین کلاسهای آموزش رقص را برای کودکان شروع کردم. کمکم کارهائی را به روی صحنه بردیم. زمان گذشت، بچهها بزرگ شدند و رقصها پیشرفتهتر شد و عدهای از بزرگسالان علاقمند به شرکت در کلاسها شدند و همهی اینها ضرورت تشکیل کلاس بزرگسالان را موجب گشت. در سال ۱۹۹۵ گروه رقص خورشید خانوم (ms.sun) به وجود آمد و از این تاریخ همهی فعالیتهای من با همین نام انجام شدهاند.
برای امرار معاش هم در مدارس کانادایی تدریس میکنم که البته نوع رقصها و شیوهی کار متفاوت است و معمولأ رقصهای مدرن و برای بچهها آشنایی با بدن و حرکت میباشد.
نوع برخورد ایرانیان نسبت به رقصیدن به عنوان هنر چگونه است؟
ایرانیها رقص را خیلی دوست دارند و ملت رقصندهای هستند و به دلیل گوناگونی فرهنگها ما ایرانیان وارث یکی از غنیترین، قدیمیترین و رنگینترین رقصهای مردمی در بین دیگر ملتها میباشیم. رقص ایرانی اگر ارزش درخور خود را پیدا کند، این توانایی را دارد که در صحنهی جهانی هنر رقص مطرح باشد. اما متأسفانه به دلیل اینکه تجربهی رقص به عنوان یک هنر و رقص آکادمیک در ایران بسیار نو و جوان بود و بعدها هم که به طور کل حذف شد، ایرانیها آشنائی و تجربهای از آن ندارند. رقص بیشتر یک سرگرمی است، چه برای آن که میرقصد و چه برای آن که رقص را نگاه میکند. وجود این مسائل خیلی وقتها باعث سوء تفاهمات و مشکلاتی میشود. مثلأ کمتر فکر میکنند که رقص را هم مثل هر هنر دیگری باید آموزش داد و آموزش دید. یا هیچ رابطهای بین رقص و مسائل جدی حس نمیشود. یک مشکل دیگر در رابطهی مستقیم با برخورد حکومت ایران با رقص میباشد. بیست و شش سال است که رقص و رقصیدن در ایران ممنوع است و انسانها را به جرم رقصیدن شلاق میزنند و به زندان میاندازند. ابعاد این برخورد بر ایرانیان خارج از کشور هم اثر میگذارد. من بارها این جمله را شنیدهام که «خیلی دلم میخواهد که با گروه شما کار کنم ولی چون به ایران میروم میترسم». البته این یک مقدارش هم از خود سانسوری است که ما به آن عادت کردهایم. به هر حال در حد خودش به رقص به عنوان هنر ضربه میزند، وگر نه که در دیسکوها و میهمانیها همه میرقصند .
نوع کلاسهای آموزشی و برنامههایی که گروه خورشید خانم اجرا میکند چگونه است؟
کلاسهای ما در دو گروه سنی 12-4 سال و از 12 سال به بالا کار می کند. در کلاس کودکان یک مقدار باله برای فرم گیری بدن -ما بالرین تربیت نمی کنیم- کار میکنیم، ولی تأکید این کلاس روی آموزش رقصهای سنتی و محلی ایرانی میباشد.
کلاس بزرگسالان متنوعتر میباشد و هر دوره بر اساس تجربهی هنر جویان و برنامههای گروه فرق میکند. کسانیکه در این کلاسها شرکت میکنند اگر خودشان مایل باشند و تواناییهای لازم را هم به دست آورده باشند میتوانند در اجراهای گروه شرکت کنند. بعضیها هم که تجربهی رقص و صحنه را دارند از همان اول وارد گروه میشوند . برای بعضی نقشهای خاص هم از رقصندگان حرفهای - که در یک نوع رقص خاص تخصص دارند- برای همکاری دعوت می کنیم. نمیدانم متأسفانه یا خوشبختانه هرچه جلوتر میرویم تعداد رقصندگان ایرانی ما کمتر میشود و جایشان را رقصندگان کانادایی پر میکنند. جنبهی مثبت آن این است که ما توانستهایم رقص ایرانی را به میان جامعهی میزبان ببریم. ولی جوانان خودمان مثل سابق علاقهای به این هنر نشان نمیدهند.
برنامههای گروه به دو دسته تقسیم میشود. یکی کنسرتهای مستقلی که خورشید خانوم هر از گاهی در مونترال اجرا میکند. اگر شرایطش باشد، در شهرهای دیگر هم این برنامهها را به اجرا می گذارد. دیگری همکاری با ارگانهای کانادایی، ایرانی و دیگر کامیونیتیها است. گروه رقص خورشید خانوم سالهاست که فعالانه حضور دارد و در فستیوالهای دورترین شهرهای استان کبک -که مردمش حتی نمیدانند کشور ایران کجای این کرهی خاکی قرار دارد- رقصهای ایرانی رابه نمایش می گذارد. گروه خورشید خانم به غیر از شهرهای کانادا، در آمریکا و اروپا نیز اجراهایی داشته است.
از کارها و هدفهای آیندهی گروه خورشید خانم برایمان بگویید.
برای آینده طرحهای زیادی دارم که دلم میخواهد شرایطی باشد که بتوانم آنها را به اجرا در بیاوریم و به صحنه ببریم. همینطور کارهایی را که اجرا کردهایم -که خیلی از آنها یک اجرا بیشتر نداشتهاند- را بتوانیم در شهرهای دیگر اجرا کنیم. آخرین طراحی من «سنگ، خاکستر و حسرت» است که در ماه مارس گذشته به مناسبت روز زن در مونترال به صحنه رفت و خیلی مورد استقبال قرار گرفت. سعی می کنیم که برای این طرح یک تور بگذاریم و در شهرهای دیگر نیز اجرایش کنیم که امیدوارم اولین آن تورنتو باشد. سوژهی رقصهایی که من طراحی میکنم نه همیشه ولی اکثرأ مسا ئل زنان میباشد.
من اول خودم را معلم رقص بعد طراح رقص و نهایتأ رقصنده میدانم و اعتقاد دارم که مهمترین کاری که در زندگی انجام دادهام آموزش رقصهای ایرانی به بچه های ایرانی بوده است. شاید قدم بسیار کوچکی که نگذاریم این رقصها از یاد بروند .
|
باران کوثری: پدر و مادرم پارتیام هستند! - سه شنبه 9 آبان 1385
خانواده سبز:«باران کوثری» بازیگری است توانا و هنرمند که در عین جوانی، سالها تجربه دارد، تجارب گرانبهایی که از مادرش رخشان بنیاعتماد و کارگردان نامی زن سینمای ایران کسب کرده است، او فرزند دوم بنیاعتماد و جهانگیر کوثری تهیهکننده سینماست، آخرین گفتههای باران کوثری را بخوانید، او از مادر، پدرش و زندگی شخصیاش برای ما گفت.
• در 25 مهرماه سال 64 در تهران به دنیا آمدم، دیپلمام رو در رشته هنر گرفتم و فعلا کنکور هم ندادم؛ پدرم تهیهکننده سینماست و مادرم رخشان بنیاعتماد کارگردان سینما...
• اولین فیلمی که بازی کردم پنج سالم بود.
• من بیشتر از هر مخاطبی نسبت به نقشم مسئولم شهرتی که از طریق بازی به دست مییاری موقعیت سینما به دست مییاری و اثری که با بازی و ساختن یک فیلم میتونی رو مخاطب تاثیر بذاری پس باید از این شرایط خوب استفاده کنی.
• به نظرم بازیگر خوب بازیگری است که هر وقت میره جلوی دوربین فکر کنه اولین سکانسشه و دست و پاش بلرزه، کسانی که اعتماد به نفس بالایی در کار بازیگری دارند موفق نمیشوند.
• من از اون دسته بازیگرانی هستم که نقش روبهروم برام مهمه، بازیگران سخاوتمند زیادی داریم، مثل گلاب آدینه و آقای محجوب که واقعا تجربههاشون رو در اختیار بیتجربههایی مثل من میگذارند و خیلی حرف برای گفتن دارند.
• اگر بازیگر باشی، میمونی، خیلیها با پارتی اومدند و رفتند ولی پرویز پرستویی میمونه، نه تنها در سینمای ایران بلکه هالیوود و بالیوود هم همینطور البته هستند کسانی که به خاطر چهرهشون روی کار بیایند مثل بهرام رادان که واقعا بازیگر جدی و عالی شد. باید واقعی بازی کنی، مردم ازت بازی میخواهند، حتی اگر چهره نباشی و پارتی نداشته باشی.
• به جرات میگم دینا اولین زن چادری در تلویزیونه که برای بیننده قابل باور است، دینا مثل نسل خودش حرف میزنه، دینا آدم تنهایی است و هیچکس رو به جز پدربزرگاش نداره، پس لوس کردنش، خندیدنش حاضر جواب بودنش و کل کل کردنش هم برای بابا بزرگشه، حتی وقتی جلوی عمو جلیلش حاضر جوابی میکنه به خاطر پدر بزرگشه، اما درست مثل نسل خودش برخورد میکنه نه زیاد مثبت و نه زیاد منفی دینا، دیناست.
• یه شب که همه خیلی خسته بودند من و آقای محجوب یک سکانس حسی داشتیم و اون سکانس رو هشت بار گرفتیم چون تا نگاهمون به هم میافتاد میخندیدیم، آقای محجوب هم میگفت تقصیر توست چون من تا حالا سر پلان خندهام نگرفته بود به هر حال آخرش اون سکانس رو فیلمبرداری کردیم ولی از صمیمت آقای محجوب در ذهن من فیلمبرداری شد که تا آخر عمر فیلمش رو مرور میکنم.
• بدترین خصوصیت باران کوثری لجبازی است.
• پدر، مادرم، دوستهایی هستند که میشد روشون حساب کرد.
• خصوصیت یک دوست خوب از نظر باران کوثری معرفت است.
.
• تنیس کار میکردم اما حدودا دو ساله ورزش نمیکنم.
• همه آدمها رو باید خوب بدونی، مگه اینکه خلافش ثابت شه و اگر ثابت شد هم جرات گذشت رو به خودت بدی.
• بدون سانسور و بدون رو دربایستی میگم، مامان و بابا پارتی من بودند اما باران کوثری اگه لیاقت داشته باشه میمونه اگه پتانسیل داشته باشه بیننده رو جذب میکنه.
• تو هنرستان ما یک کتابی داشتیم به نام مبانی هنرهای تجسمی که من عاشق اون کلاس بودم.
• وقتی غمگین هستم گریه میکنم، از گریه نمیترسم اما جلوی هر کسی گریه نمیکنم.
• یک کاری دارم به نام «روز سوم» با خود آقای حسین لطیفی کار میکنم که اوایل آبان در آبادان کلید میخورد و من نقش یک دختر آبادانی رو دارم.
• حسین لطیفی آدم خیلی عجیبیه و دیگر اینکه کار صاحبدلان خیلی برام ارزشمند است، جا دارد از همه عوامل تشکر کنم، از گریم و لباس گرفته تا صدابردار و فیلمبردار و در نهایت آقای محجوب که کلی بهم انرژی دادند.