حسرت

طزتنطبفعتاطسد

حسرت

طزتنطبفعتاطسد

رابین ویلیامز

 

نسخه چاپی             ارسال برای دوستان         نظر بدهید 




مشاهده آرشیو: کلاکت


رابین ویلیامز؛
    یک کمدین به یاد ماندنی


    
    کمدین‌ها همواره راهی سخت و طولانی را برای مطرح شدن درسینما طی می‌نمایند. شروع کار آنها خیلی مشکل است زیرا فیلمنامه‌هایی که واقعا خنده‌آور و جذاب باشند کم هستند و اغلب بین کارها فاصله می‌افتد. به همین دلیل معمولا پس از چند فیلم، نوع بازی آنها تکراری می‌شود و تماشاگر را خسته میکنند. هیچ کمدینی هر چندهم که محبوب باشد نمی‌تواند تنها با تکیه بر شخصیت خود و به طور نامحدود به بازی‌های مطلوب ادامه دهد. (ادی ‌مورفی) و (استیو مارتین)مصداق بارز این گفته هستند. آنها هر چقدر هم که تلاش کنند در نهایت تبدیل به یک هنرپیشه معمولی و قابل تحمل می‌شوند.
    در دنیای معاصر تنها یک کمدین وجود دارد که گامی فراتر از دیگران گذاشته است . کسی که هنوز هم پس از گذشت چند دهه تازگی خود را به همراه دارد و بیننده از بازی او لذت می‌برد. او کسی نیست جز رابین ویلیامز.
    
    زندگی‌نامه

    رابین ویلیامز روز 21 جولای سال 1952 در شیکاگو چشم به جهان گشود. ویلیامز سالهای کودکی خود را در شیکاگو، بلوم فیلد و میشیگان سپری کرد. پدرش رابرت مدیر یک شرکت سازنده اتومبیل فورد و مادرش (لوری) مدل لباس بود. هر وقت پدر در کار خود ترفیع می‌گرفت، آنها مجبور بودند به شهر دیگری نقل مکان کنند. وقتی به شهر (دیترویت) رفتند، آنهاصاحب یک خانه بزرگ چهل اتاقه! در یک مزرعه شدند ولی آن روزها برای رابین روزهای سختی بود. او درباره کودکی خود می‌گوید: (یک بچه قد کوتاه، خجالتی، چاقالو و تنها.) همکلاسی‌ها همیشه او را اذیت می‌کردند و رابین برای اینکه درمسیر مدرسه با شکنجه‌گران خود رو به رو نشود، هر روز راه خود را عوض می‌کرد. او بیشتر اوقات درخانه تنها بود و خود را با ست کامل سربازان اسباب بازی‌اش سرگرم ‌می‌نمود.
    در جوانی تبدیل به یک پسر ورزشکار شد. او عضو تیم‌های کشتی و پیاده‌روی شد و دیگر یاد گرفته بود که چگونه بچه‌های دیگر را بخنداند. والدینش نمی‌توانستند حس تنهایی او را برطرف نمایند. پدرش رابرت اکثر اوقات بیرون از خانه بود و در ضمن رابین احساس می‌کرد از او می‌ترسد. مادرش لوری هم اغلب بیرون بود و رابین در واقع توسط خدمتکار خانه بزرگ شد.
    او می‌گوید با اینکه می‌دانستم دوستم دارند ولی بلد نبودند با من ارتباط عاطفی بر‌قرار کنند. در واقع کار کمدی من از بچگی شروع شد. زمانی که سعی می‌کردم مادرم را بخندانم تا توجهش به من جلب شود. با خود می‌گفتم: اگر مامانم را بخندانم همه چیز درست می‌شود ولی باز هم او همیشه با یک حس غریب کنار گذاشته شدن، بزرگ شد. حسی که خود ویلیامز از آن به عنوان (سندروم مرا دوست بدارید) یاد می‌کند.
    پس از بازنشستگی زود هنگام پدر، خانواده او به کالیفرنیا و در نزدیکی سان‌فرانسیسکو مهاجرت کرد. پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان در سال 1969 وارد کالج پسران کلرمونت شد و به تحصیل رشته علوم سیاسی و بازی فوتبال پرداخت.
    
    ترک تحصیل
    ویلیام تحصیل در رشته علوم سیاسی در دانشگاه کلرمونت را رها کردو بلافاصله به نیویورک رفت و در دانشگاه (جیلارد) به تحصیل رشته نمایش پرداخت. در (جیلارد) یک اتفاق خوب برای ویلیامز افتاد. اول اینکه او در آن جا با (کریستوفر ریو)، جوانی که بعدها هنرپیشه نقش سوپرمن شد همکلاس و دوست بود. آنها با یکدیگر پیمان بستند که هر کدام که در کار سینما موفق شد دست دیگری را هم بگیرد ولی این قرارداد هیچوقت لازم‌الاجرا نشد چون وقتی بعدها ویلیامز در نقش <مورک> فضایی ظاهر گشت، <ریو> خود یک سوپرمن شده بود. وقتی ویلیامز به سانفرانسیسکو بازگشت به باشگاه کمدی <وست کلاست> پیوست و به بازیگری در زمینه‌های نمایش و پانتومیم پرداخت. ویلیامز در دهه هفتاد نمایش‌های خیابانی اجرا می‌کرد و در آن بسیار موفق بود. پس از اجرای یک سری نمایش‌های خنده‌دار در سالهای 1977 و 78، ویلیامز در یک فیلم به نام <روزهای خوش> هنرپیشه مهمان شد و درنقش فردی به نام <مورک> ظاهر شد. مورک یک آدم فضایی عجیب و دوست‌داشتنی بود که از سیاره اورک به زمین آمده بود. وی در سال 1987ناگهان با کاندیدا شدن برای دریافت جایزه اسکار به خاطر بازی در فیلم کمدی درام <صبح بخیر ویتنام> ساخته <برای لوینسون> که درباره یک سرباز بی‌ادب آمریکایی در ویتنام بود، نام رابین ویلیامز در جرگه هنرپیشگان درجه یک قرار گرفت. در همان زمان مهارت‌های بداهه کاری وی مشهور شد و او به خاطر بی‌وقفه حرف زدن‌هایش معروف شد. ویلیامز در سال 1988 درفیلم <ماجراهای بارون مایچوزن > نقش کمدی دیگری را ایفا نمود. کارگردان ماجراهای<بارون مایچوزن>، (تری گیلیام) بود.
    
    موفقیت سینمایی

    بزرگ‌ترین موفقیت سینمایی و تجاری ویلیامز با فیلم کمدی(خانم داوت فایر) در سال )1993رقم خورد. در این فیلم او در نقش پدری بازی کرد که از همسرش جدا شده است ولی به خاطر نزدیک بودن به فرزندانش، خود را به شکل یک خدمتکار زن در‌می‌آورد. این فیلم که ویلیامز یکی از تهیه کنند‌گان آن نیز بود، به کارگردانی (کریس کلمبوس) و بازی (سالی فیلد) و (پیرس برازنان) در کنار رابین ویلیامز ساخته شد. خانم داوت فایر 200 میلیون دلار درآمد روانه جیب‌های ویلیامز کرد و او را برنده جایزه گلدن گلوب نمود.
    بازی او در فیلم (روز پدر) در سال 1997 با استقبال چندانی مواجه نشد ولی در همان سال ویلیامز با بازی درفیلم دیگری به نام (فلابر) که کاری از شرکت دیسنی و برگرفته از فیلم <پروفسور کم حافظه(1961) بود، گام بلندی به سوی محبوبیت کامل در بین تماشاگران برداشت. سال 1997 برای ویلیامز خبر خوشی را نیز به همراه داشت و او در آن سال به خاطر بازی در فیلم <شکار باحسن نیت> برنده جایزه اسکار بهترین هنرپیشه نقش مکمل شد. گفتنی است ویلیامز یک ستاره غیرمعمول در هالیوود است... یک هنرپیشه با استعداد کمدی که می‌تواند احساس صمیمیت را به بیننده انتقال دهد و حالت رمانتیک را به زیبایی اجرا نماید. در سال 2002 او در فیلم <مترجم> بازی کرد. جدیدترین فیلم او کمدی تلخی به نام (سپید بزرگ) است. از فیلم‌های اخیر ویلیامز می‌توان به (خانهD) نوئل، نیویورکی‌ها و اشراف اشاره کرد. سال 2006 شاید برای او سال مهمی باشد زیرا احتمالا شش فیلم او اکران خواهد شد. فیلم‌های (شنوندگان شب) ، (پاهای شادمان) انیمیشن (امپراطور پنگوئن) ، (شلوغی آگوست)، (مرد سال) و بالاخره (شبی در موزه.)
    نام ویلیامز بارها تیتر درشت مطبوعات بوده و زند‌گی خصوصی او همیشه برای دوستداران سینما جالب بوده است. شاید اولین شایعات درباره او در اوایل کار حرفه‌ای وی بر سر زبانها افتاد. در آن زمان گفته می‌شد که او معتاد است و با هنرپیشه کمدی دیگری به نام (جان بلوشی) کوکائین مصرف می‌نماید. این شایعات تا زمان مرگ بلوشی در اثر مصرف مواد مخدر در سال (1982) ادامه داشت. ویلیامز و همسر اولش (والری ولاردی) درسال 1988 پس از یک دهه زندگی مشترک از یکدیگر جدا شدند و پس از آن او با (مارشا گارنسز) پرستار پسرش ازدواج نمود. او و گارنسز دو فرزند به نام‌های (زلرا) و (کودی) دارند. گارنسز هم اکنون شریک ویلیامز در شرکت تولید فیلم Blue wolf productions نیز است.
    
    
     کلیه حقوق این سایت متعلق به مجله خانواده سبز می باشد.
 استفاده از مطالب و تصاویر تنها در صورت ذکر نام نشریه و نشانی ksabz.net مجاز می باشد.

یوتا

 

نسخه چاپی             ارسال برای دوستان         نظر بدهید 




مشاهده آرشیو: کلاکت



    
ماموریت‌ به‌ مریخ‌ در یوتا

    
    «ماموریت‌ به‌ مریخ‌ در یوتا»... یعنی‌ چه‌؟
    
«استیو جالیم‌» در مجله‌ علمی‌ «فوکوس‌»،می‌2004 می‌نویسد: «یوتا» یکی‌ از ایالات‌صحرایی‌ امریکاست‌، همان‌ جایی‌ که‌ بارهابمب‌های‌ اتمی‌ و هیدروژنی‌ در آنجا به‌ امتحان‌درآمده‌ است‌. دانمشندان‌ «ناسا» منطقه‌ای‌ دراین‌ صحرا را به‌ شکل‌ «مریخ‌» در آورده‌اند و شش‌دانشمند شب‌ و روز در آنجا به‌ تحقیق‌ می‌پردازند.البته‌ جالب‌ است‌ بدانید این‌ شب‌ و روز، تنها دوهفته‌ بود، اما شش‌ دانشمند به‌ نام‌های‌ «جان‌داستی‌ ساموس‌» (امریکایی‌)، «جان‌ کرافیلیس‌»(امریکایی‌)، «ای‌ کیس‌ کری‌ژی‌توری‌»(مجارستانی‌)، «استیو جالیم‌» (انگلیسی‌) (نویسنده‌این‌ مطلب‌)، «تیا گرین‌مانی‌» (استونیایی‌) و «آناپکروس‌» (فرانسوی‌) اذعان‌ دارند که‌ این‌ دو هفته‌برای‌ آنان‌ به‌ مانند دو سال‌ گذشته‌ است‌، هر روزبرای‌ آنها به‌ مانند چند ماه‌ گذشته‌ و طاقت‌ آنان‌ رابریده‌ است‌، اما عشق‌ آنان‌ برای‌ سفر به‌ مریخ‌باعث‌ شده‌ که‌ همه‌ چیز را به‌ جان‌ بخرند.
    «جان‌ کرافیلیس‌»، سرگروه‌ 37 ساله‌ این‌ تیم‌فضانوردی‌ می‌گوید: «حالا که‌ مریخ‌ پیما از زمین‌به‌ آن‌ سفینه‌ پررمز و راز سفر کرده‌، و اتفاقی‌ برای‌آن‌ نیفتاده‌، حالا نوبت‌ ما انسان‌هاست‌ که‌ به‌ آنجاسفر کنیم‌».
    منطقه‌ای‌ در یوتا که‌ جایی‌ ژرف‌ و عمیق‌ است‌،انجمن‌ تحقیقاتی‌ مریخ‌ را به‌ مدت‌ دو هفته‌ درخود اسکان‌ داد.
    «استیو جالیم‌» 28 ساله‌ که‌ از جوانترین‌ افراداین‌ گروه‌ می‌باشد می‌نویسد: زیاده‌ خواهی‌ بشرهیچ‌ گاه‌ تمامی‌ ندارد و انسان‌ به‌ هر چه‌ دست‌ یابدقانع‌ نمی‌شود. (این‌ یکی‌ از اصلی‌ترین‌خصوصیات‌ بشری‌ است‌)، زمانی‌ انسان‌ آروزی‌سفر به‌ کره‌ ماه‌ را در سر می‌پروراند و بعد از تحقق‌این‌ آرزو حالا نوبت‌ به‌ مریخ‌ رسیده‌ است‌.محققان‌ براین‌ باورند که‌ اگر افزایش‌ جمعیت‌ کره‌زمین‌ طی‌ سال‌های‌ آینده‌ کنترل‌ نشود، شاید در100 سال‌ آینده‌ دیگر جایی‌ برای‌ زندگی‌ کردن‌برروی‌ کره‌ زمین‌ باقی‌ نماند.
    پس‌ شاید یکی‌ از علل‌ اصلی‌ انسان‌ برای‌ سفر به‌مریخ‌ جایگزینی‌ این‌ کره‌ سرخ‌ برای‌ اسکان‌انسان‌ها باشد.
    استیو در ادامه‌ می‌نویسد: طرح‌ ایستگاههای‌صحرایی‌ تحقیقاتی‌ مریخ‌ (MDRS)، دومین‌مرحله‌ از طرح‌ و برنامه‌ چهار مرحله‌ای‌ شبیه‌ سازی‌مریخ‌ برروی‌ کره‌ زمین‌ است‌ که‌ در ایالت‌ یوتای‌امریکا توسط انجمن‌ حمایت‌ از مریخ‌ به‌ اجرا درآمده‌ است‌.
    مرحله‌ اول‌ این‌ برنامه‌ در کانادا اجرا شده‌است‌، مرحله‌ دوم‌ هم‌ در یوتای‌ امریکا و دو طرح‌دیگر و به‌ زودی‌ در استرالیا و ایسلند به‌ مرحله‌ اجرادر خواهند آمد. در این‌ ایستگاههای‌ تحقیقاتی‌،سعی‌ شده‌ شرایط را تاحد ممکن‌ به‌ مریخ‌ شبیه‌سازند، یعنی‌ زمینی‌ با یک‌ لایه‌ خاک‌ سرخ‌،پوشیده‌ شده‌ با سنگ‌های‌ صورتی‌ و سفید...
    رئیس‌ دفتر مرکزی‌ این‌ طرح‌، «تونی‌ ماشکتیلو»در رابطه‌ با این‌ طرح‌ فضایی‌ به‌ فوکوس‌ می‌گوید:«شبیه‌سازی‌ کره‌ مریخ‌ برروی‌ زمین‌ دو هدف‌اساسی‌ دارد: اول‌، آماده‌سازی‌ روحی‌ و روانی‌اعضای‌ گروه‌ که‌ قرار است‌ به‌ عنوان‌ اولین‌ انسان‌هابه‌ مریخ‌ پا بگذارند، پس‌ باید آنها کاملا به‌ شرایطموجود در مریخ‌ آشنا شوند، دوم‌، آمادگی‌تجهیزات‌ علمی‌ لازم‌، کسب‌ مهارت‌های‌ علمی‌ وپی‌ بردن‌ به‌ ضعفهای‌ تاسیساتی‌ خودمان‌...»
    ماشکتیلو می‌گوید: کانون‌ اصلی‌ هر کدام‌ از این‌ایستگاههای‌ تحقیقاتی‌ محل‌ سکونت‌ آنهاست‌ که‌شاید روزی‌ پایه‌ اصلی‌ عملیات‌ گروه‌ باشد.دانشمندان‌ ما هم‌ شش‌ نفر هستند که‌ شامل‌زیست‌شناس‌، زمین‌شناس‌، روان‌شناس‌، دومهندس‌ فضایی‌ و یک‌ روزنامه‌نگار است‌
    فوکوس‌ می‌نویسد: حال‌ می‌خواهیم‌ بدانیم‌این‌ شش‌ نفر چه‌ کسانی‌ بودند و این‌ دو هفته‌ راچگونه‌ سپری‌ کرده‌اند.
    «جان‌ داستی‌ ساموس‌» 68 ساله‌، اهل‌ امریکا،سرگروه‌ مهندسی‌ گروه‌، افسر بازنشسته‌ با بیش‌ از24 سال‌ فعالیت‌ در ناسا در «مونتانای‌» امریکااست‌. او علت‌ حضور خود را همیاری‌ با دیگراعضای‌ گروه‌ برای‌ آماده‌سازی‌ رفتن‌ به‌ مریخ‌ وهوشیارکردن‌ دولت‌ برای‌ به‌ دست‌ گرفتن‌ این‌پروژه‌ می‌خواند.
    «جان‌ کرافیلیس‌» 37 ساله‌، اهل‌ امریکا، ارشدگروه‌ و یک‌ حرفه‌ای‌ از «ویرجینایی‌» امریکاست‌ ومی‌گوید: «من‌ اینجا هستم‌ برای‌ اینکه‌ می‌خواهم‌مراحل‌ پیشرفت‌ این‌ طرح‌ عظیم‌ را در طی‌ این‌ 3سال‌ مشاهده‌ کنم‌».
    «آنا پکروس‌» زن‌ 24 ساله‌ فرانسوی‌، فرمانده‌اجرایی‌ گروه‌ می‌باشد. او یک‌ دانشمندموشک‌شناسی‌ از «روین‌» فرانسه‌ است‌. وی‌درباره‌ حضور خود می‌گوید: «من‌ داوطلبانه‌ به‌اینجا آمدم‌ چون‌ معتقدم‌ این‌ پروژه‌ یک‌ تلاش‌واقعی‌ برای‌ اجرای‌ ماموریت‌ اصلی‌ به‌ مریخ‌است‌.
    «ای‌ کیس‌ کریژوتری‌» 31 ساله‌، اهل‌مجارستان‌، زمین‌شناس‌ گروه‌، دانشجوی‌ دکترای‌زمین‌شناسی‌ از بوداپست‌ است‌. او ضمن‌ کسب‌تجربه‌ به‌ گروه‌ ملحق‌ شده‌ است‌.
    «یتا گرین‌ مانی‌» زن‌ 39 ساله‌، اهل‌ استونیا،زیست‌شناس‌ گروه‌ و دانشجوی‌ دکترای‌زمین‌شناسی‌ از استونی‌ است‌.
    «استیو جالیم‌»، 28 ساله‌، روزنامه‌نگار و ادیتورمجله‌ فوکوس‌ انگلستان‌ که‌ برای‌ تهیه‌ خبر و گزارش‌از مراحل‌ این‌ عملیات‌ به‌ این‌ گروه‌ پیوسته‌ است‌.
    اما بدنیست‌ ادامه‌ صحبت‌های‌ استیو جالیم‌ راکه‌ در فوکوس‌ نوشته‌ بخوانیم‌:
    «من‌ یکی‌ از اعضای‌ گروه‌ هستم‌. ما همگی‌ برای‌علتهای‌ مختلفی‌ اینجا هستیم‌ ولی‌ هدف‌ اصلی‌ که‌همانا سفر به‌ مریخ‌ است‌ را دنبال‌ می‌کنیم‌. دلگرمی‌ما در این‌ مدت‌ 2 هفته‌ای‌ حضور جان‌ داستی‌ باتجربه‌ بیش‌ از 24 سال‌ حضور در ناسا بود. او درپروژه‌های‌ زیادی‌ از جمله‌ آپولوی‌، اسکای‌ لب‌ وشاتل‌، همکاری‌ داشته‌ است‌. ما در این‌ مدت‌تمرینات‌ زیادی‌ داشتیم‌ از قبیل‌ (لباس‌ پوشیدن‌ به‌همراه‌ کلاه‌های‌ مخصوص‌، بیرون‌ رفتن‌ برای‌انجام‌ کار روی‌ دستگاههای‌ مختلف‌، طرز صحیح‌استفاده‌ از آب‌، نگهداری‌ از آب‌ در مواقع‌ضروری‌ حمام‌ چند دقیقه‌ای‌ هر 4 تا 5 روزیک‌بار و...). البته‌ هوای‌ داخل‌ لباسها و محل‌سکونت‌ کاملا تنظیم‌ نبودند و ما نیازمند استفاده‌ ازتونل‌ فشار هوا از محل‌ اقامت‌ تا رصدخانه‌ بودیم‌.ما همچنین‌ از غذای‌ معمولی‌ به‌جای‌ غذاهای‌فضایی‌ استفاده‌ می‌کردیم‌ و این‌ در صورتی‌ بود که‌گروههای‌ قبلی‌ رژیم‌ غذایی‌ خاصی‌ داشتند و این‌به‌ خاطر مسائل‌ مالی‌ بود. ما سرمایه‌ اندکی‌ داشتیم‌و طبق‌ آن‌ برنامه‌ریزی‌ کردیم‌». استو جالیم‌ درادامه‌ می‌گوید: «ما بیشتر ضروریات‌ را خیلی‌ سریع‌آموزش‌ دیدیم‌ ولی‌ هنوز مدتی‌ زمان‌ نیاز داریم‌ تاچیزهای‌ بیشتری‌ یاد بگیریم‌; مثلا اینکه‌ سیستم‌ آب‌در مریخ‌ چگونه‌ کار می‌کند، سریعترین‌ راه‌ لباس‌پوشیدن‌ در مواقع‌ ضروری‌، تنظیم‌ کردن‌ماشینهای‌ زمینی‌ و... چیست‌؟
    اما بیشترین‌ فعالیت‌ ما در این‌ مدت‌ که‌ یکی‌ ازطاقت‌فرساترین‌ کارها بود، انجام‌ کارهای‌تحقیقاتی‌ و انجام‌ فعالیتهای‌ ماشینی‌ اضافی‌(EVA) می‌باشد. ناگفته‌ نماند که‌ فعالیتهای‌ روزانه‌;مانند پخت‌ و پز، رسیدگی‌های‌ مهندسی‌، رسیدگی‌به‌ گلخانه‌، نوشتن‌ گزارش‌ و... خیلی‌ از وقت‌ ما راپر می‌کرد».
    
    

طراح‌ اصلی‌


    اما طرح‌ اصلی‌ ماموریت‌ به‌ مریخ‌ از چه‌ کسی‌بود؟
    او کسی‌ جز دکتر «رابرت‌ زوبرین‌»، مهندس‌هوا - فضا آفریننده‌ برنامه‌ مسافرت‌ به‌ مریخ‌ نیست‌.وی‌ مدافع‌ نظریه‌ سفر به‌ مریخ‌ در پارلمان‌ امریکا،همچنین‌ رئیس‌ انجمن‌ حمایت‌ از مریخ‌ است‌. وی‌این‌ موسسه‌ تحقیقاتی‌، اکتشافی‌ فضایی‌ را اداره‌می‌کند. او به‌ فوکوس‌ می‌گوید: «من‌ و «دیویدبیکر» از سال‌ 1995 این‌ طرح‌ را به‌ دولت‌ ارائه‌داده‌ایم‌. اما تاکنون‌ هیچ‌ گونه‌ همکاری‌ با ما نشده‌است‌. ما در انجمنی‌ کاملا خصوصی‌ کار می‌کنیم‌ که‌اعضای‌ آن‌ بدون‌ هیچ‌ چشمداشتی‌، خود را وقف‌پیشرفت‌ و تسریع‌ اکتشاف‌ سیاره‌ سرخ‌ کرده‌اند.انجمن‌ ما دو هدف‌ اساسی‌ را دنبال‌ می‌کند. اولین‌هدف‌ ما کار بر روی‌ سیستمهای‌ سیاسی‌، تحریک‌عقیده‌های‌ سیاسی‌ و سعی‌ در متقاعد کردن‌سیاستمداران‌ برای‌ فراهم‌ کردن‌ امکانات‌ رفتن‌ به‌مریخ‌ است‌. دومین‌ هدف‌ ما جمع‌آوری‌ پول‌برای‌ انجام‌ این‌ عملیات‌ بزرگ‌ می‌باشد که‌ به‌راستی‌ یکی‌ از بزرگترین‌ طرحهای‌ مطرح‌ شده‌است‌. اجرای‌ چنین‌ طرح‌ بزرگی‌، میلیونها دلارپول‌ می‌خواهد و این‌ با بودجه‌ فعلی‌ ما مغایرت‌دارد. ما حدود 90درصد از نیازهایمان‌ در مریخ‌را یاد گرفته‌ایم‌ و ده‌ درصد باقی‌مانده‌ تنها پول‌است‌».
    وی‌ در ادامه‌ می‌گوید: «انجمن‌ ما از سال‌1998 تاکنون‌ یک‌ میلیون‌ دلار پول‌ جمع‌آوری‌کرده‌ که‌ همگی‌ صرف‌ ماموریت‌ یوتا شد. ماامیدواریم‌، برای‌ مرحله‌ بعدی‌ اجرای‌ طرح‌، یعنی‌ایجاد جاذبه‌ مصنوعی‌، مطابق‌ با جاذبه‌ مریخ‌برروی‌ زمین‌ پول‌ بیشتری‌ جمع‌ کنیم‌، چون‌ حدودده‌ میلیون‌ دلار پول‌ لازم‌ داریم‌ و همچنین‌ برای‌اجرای‌ طرح‌ ماقبل‌ پایانی‌، یعنی‌ ساختن‌ روبوت‌خاصی‌ برای‌ فرستادن‌ به‌ مریخ‌ به‌ صد میلیون‌ دلارپول‌ احتیاج‌ داریم‌. در حالی‌ که‌ امروزه‌ در اکثرفیلمهای‌ هالیوود از رفتن‌ به‌ فضا و فیلمهای‌ تخیلی‌و امکانات‌ «ناسا» سخن‌ گفته‌ می‌شود، اما برای‌شبیه‌ کردن‌ نور محیط اطرافمان‌ به‌ محیط مریخ‌مشکل‌ داریم‌. این‌ یک‌ تجارت‌ خاموش‌ است‌ ولی‌مسلما اگر پای‌ ما به‌ مریخ‌ برسد می‌توانیم‌ میلیاردهادلار پول‌ درآمد داشته‌ باشیم‌».
    روبرین‌ همچنین‌ از اختصاص‌ یک‌ «وب‌سایت‌» مخصوص‌ برای‌ ثبت‌ نام‌ داوطلبان‌مسافرت‌ به‌ مریخ‌ خبر داد که‌ در آینده‌ از هر پنج‌نفر یک‌ نفر انتخاب‌ می‌شود.
    
    

سفر به‌ مریخ‌


    راهی‌ بدون‌ جنجال‌ و هیاهو که‌ می‌تواند پای‌انسان‌ را در ظرف‌ کمتر از 10 سال‌ به‌ مریخ‌ بازمی‌کند.
    

مرحله‌ اول‌:


    -1 این‌ ماموریت‌ با پرتاب‌ یک‌ موشک‌ بدون‌سرنشین‌ به‌ مریخ‌ آغاز می‌شود.
    -2 نشستن‌ موشک‌ «بازگشت‌ به‌ زمین‌» در محل‌مخصوص‌ موردنظر در سطح‌ مریخ‌
    -3 موشک‌ «بازگشت‌ به‌ زمین‌» شروع‌ به‌سوختگیری‌ می‌کند. این‌ وسیله‌ دی‌اکسیدکربن‌جو مریخ‌ را با شش‌ تن‌ هیدورژن‌ مایع‌ که‌ به‌ همراه‌دارد ترکیب‌ می‌کند و در ظرف‌ مدت‌ شش‌ ماه‌ بااین‌ عملیات‌ بیش‌ از 108 تن‌ اکسیژن‌ و گاز متان‌ به‌ما تحویل‌ می‌دهد.
    
    

مرحله‌ دوم‌:


    -4 اگر همه‌ چیز طبق‌ برنامه‌ خوب‌ پیش‌ رودمرحله‌ با پرتاب‌ موشکی‌ حامل‌ یک‌ گروه‌ 4 نفری‌ ومحل‌ اقامت‌ آنها به‌ مریخ‌ آغاز می‌شود.
    -5 افراد گروه‌ به‌ سوی‌ مریخ‌ پیش‌ می‌روند که‌یک‌ حلقه‌ بسته‌ سیستم‌ دورانی‌ محیطی‌، آب‌ واکسیژن‌ به‌ همراه‌ دارند.
    -6 دستگاه‌ها در مدار مریخ‌ قرار می‌گیرد وبعد اتاقک‌ مخصوص‌ به‌ طرف‌ سطح‌ مریخ‌ رهامی‌شود.
    -7 اگرهمه‌ چیز خوب‌ پیش‌ رود، خلبان‌ گروه‌،اتاقک‌ را دقیقا کنار موشک‌ پرتاب‌ شده‌ در مرحله‌(1) فرود می‌آورد.
    -8 اگر اتاقک‌ در جایی‌ دورتر فرود آید،دومین‌ موشک‌، کنار اتاقک‌ فرود می‌آید.
    -9 بعد از 500 روز ماندن‌ در مریخ‌، گروه‌برای‌ سفر بازگشت‌ آماده‌ می‌شوند.
    -10 شش‌ ماه‌ بعد موشک‌ «بازگشت‌ به‌ زمین‌»به‌ محل‌های‌ پیش‌بینی‌ شده‌ می‌رسد هیئت‌اعزامی‌ به‌ اتاقکهای‌ مخصوص‌ در فاصله‌ 800کیلومتری‌ زمین‌ انتقال‌ پیدا می‌کنند تا به‌ زمین‌آورده‌ شوند.
    
    
     کلیه حقوق این سایت متعلق به مجله خانواده سبز می باشد.
 استفاده از مطالب و تصاویر تنها در صورت ذکر نام نشریه و نشانی ksabz.net مجاز می باشد.

باندراس

 

نسخه چاپی             ارسال برای دوستان         نظر بدهید 




مشاهده آرشیو: کلاکت



    
آنتونیو باندراس‌: طرفدار رئال‌ مادریدم‌

    
    
«آنتونیو باندراس‌» بازیگر و کارگردان‌ اسپانیایی‌در دهه‌ 1980 با بازی‌ در آثار فیلمسازان‌ مطرح‌اسپانیا‌ پا به‌ عرصه‌ سینما گذاشت‌ و به‌ سرعت‌جذب‌ هالیوود شد. به‌ عقیده‌ کارشناسان‌ هنری‌جذابیت‌هایی‌ که‌ در وی‌ وجود داشت‌، موردتوجه‌ همگان‌ قرار گرفت‌.
    او ابتدا در فیلم‌های‌ تجاری‌ سرشناسی‌، مانند«آدمکش‌ها» در کنار سیلوستر استالونه‌ قرار گرفت‌و کم‌کم‌ به‌ یک‌ بازیگر معروف‌ سینما تبدیل‌ شد.
    او با بازی‌ در فیلم‌ «دسپرادو» ساخته‌ رودریگز وهمچنین‌ فیلم‌ «روزی‌ روزگاری‌» در کنار جانی‌دپ‌ به‌ اوج‌ شهرت‌ رسید. این‌ بازیگر اسپانیایی‌یکی‌ از محبوب‌ترین‌ چهره‌های‌ سینمای‌ اروپااست‌، که‌ در هالیوود نیز از معروفیت‌ خاصی‌ برخوردار می‌باشد. اوج‌ درخشش‌ او بازی‌ در فیلم‌بازسازی‌ شده‌ «زورو» بود، که‌ در کنار کاترین‌زتاجونز ایفای‌ نقش‌ کرد.
    
    

متولد جنوب‌ اسپانیا


    «خوزه‌ آنتونیو دومینگوئز باندراس‌» در 10آگوست‌ سال‌ 1960 در مالاگا در جنوب‌ اسپانیاچشم‌ به‌ جهان‌ گشود.
    خانواده‌ باندراس‌ ساده‌ و به‌ دور از تجملات‌بودند. پدرش‌ پلیس‌ و مادرش‌ معلم‌ مدرسه‌ بود.آنتونیو در یک‌ خانه‌ پرمهر و محبت‌ رشد کرد و ازاینکه‌ دارای‌ چنین‌ خانواده‌ای‌ گرم‌ و صمیمی‌می‌باشد، لذت‌ می‌برد.
    از دوران ‌ کودکی‌ به‌ بازی‌ فوتبال‌ عشق‌ می‌ورزیدو آرزو داشت‌، که‌ در آینده‌ یک‌ فوتبالیست‌ مشهورشود. او در رویای‌ کودکانه‌ خود، یک‌ زمین‌فوتبال‌ و یک‌ دست‌ لباس‌ فوتبال‌ و توپ‌ را می‌دیدو به‌ والدینش‌ نیز گفته‌ بود که‌ می‌خواهدفوتبالیست‌ شود. لذا در مدرسه‌ در تیم‌های‌ فوتبال‌شرکت‌ می‌کرد. در کوچه‌ و خیابان‌ از کوچک‌ترین‌وقت‌ به‌ دست‌ آمده‌ استفاده‌ می‌کرد و به‌ بازی‌فوتبال‌ مشغول‌ می‌شد.
    14 ساله‌ بودکه‌ در سالن‌ تئاتر محلی‌ مالاگا یک‌نمایش‌ موزیکال‌ را دید و به‌ طور ناخودآگاه‌احساس‌ کرد به‌ بازیگری‌ علاقمند است‌ و از همان‌روز تصمیم‌ گرفت‌ هنرپیشه‌ شود.
    لذا علی‌رغم‌ میل‌ خانواده‌اش‌، در مدرسه‌هنرهای‌ زیبا ثبت‌ نام‌ کرد و به‌ گروه‌ تئاتر محلی‌مالاگا پیوست‌.
    او برای‌ ارتقاء شغلش‌، کیف‌ وکوله‌ پشتی‌ خود رابرداشت‌ و به‌ سوی‌ مادرید رفت‌ و در آنجا روی‌صحنه‌ تئاتر نقش‌های‌ کوچک‌ را ایفا می‌کرد. درسال‌ 1982 در فیلمی‌ به‌ کارگردانی‌ «پدروالمودوار» نقش‌ کوتاهی‌ را اجرا کرد و موردتشویق‌ همه‌ قرار گرفت‌. به‌ گفته‌ «پدرو المودوار»آنتونیو استعداد ذاتی‌ برای‌ بازیگری‌ داشت‌. این‌کارگردان‌ علاقه‌ زیادی‌ به‌ آنتونیو پیدا کرد و او رامانند پسرش‌ دوست‌ داشت‌.
    در سال‌ 1985 در فیلم‌ «ماتادور» به‌ کارگردانی‌«المودوار» ایفای‌ نقش‌ کرد و به‌ این‌ ترتیب‌ جاپای‌ خود را در راه‌ بازیگری‌ و هنرپیشگی‌ تثبیت‌کرد.
    او در سال‌ 1990 به‌ یک‌ تور دور اروپا سفر کرد وبا کارگردانان‌ و بازیگران‌ معروف‌ آشنا شد.
    
    

به‌ سوی‌ هالیوود


    او در سال‌ 1992 در فیلم‌ «پادشاهان‌ مامبو»خوش‌ درخشید و راه‌ برای‌ وی‌ به‌ سوی‌ هالیوودباز شد، البته‌ آنتونیو در آن‌ زمان‌ هنوز انگلیسی‌ رابه‌ خوبی‌ نیاموخته‌ بود، لذا در فیلم‌ «پادشاهان‌مامبو» دیالوگ‌ها را به‌ زبان‌ انگلیسی‌ حفظ کرد و بالهجه‌ اسپانیایی‌ به‌ بیان‌ جملات‌ پرداخت‌.
    گام‌ بعدی‌ او بازی‌ با «تام‌ هنکس‌» در فیلم‌«فیلادلفیا» بود. چندی‌ بعد در برابر «تام‌ کروز» و«برادپیت‌» قرار گرفت‌ و در در فیلم‌ «مصاحبه‌ بادراکولا» ایفای‌ نقش‌ کرد و سپس‌ با بازی‌ در فیلم‌«خانه‌ اشباح‌» به‌ شهرت‌ رسید.
    برای‌ او بازی‌ با هنرپیشه‌های‌ معروف‌ هالیوود یک‌افتخار محسوب‌ می‌شد. در سال‌ 1995 با بازی‌در فیلم‌ «TWO Much» به‌ کارگردانی‌ فرناندوتروبا که‌ سبک‌ طنز و کمدی‌ داشت‌، استعداد خودرا با بازی‌ در نقش‌های‌ کمدی‌ نشان‌ داد.
    باندراس‌ با ایفای‌ نقش‌ در فیلم‌ «ماسک‌ زورو» درسال‌ 1998 به‌ همراه‌ «آنتونی‌ هاپکینز» و«کاترین‌ زتاجونز» در سطح‌ فیلم‌های‌ برتر مطرح‌شد.
    گفتنی‌ است‌ که‌ در اواخر سال‌ 1999 و اوایل‌سال‌ 2000 سعی‌ در اجرای‌ کارگردانی‌ در فیلم‌«دیوانه‌ای‌ در آلاباما» داشت‌. در بهار سال‌2001 با «شارون‌ استون‌» در فیلم‌ «افسونگر» هم‌بازی‌ شد و به‌ دنبال‌ آن‌ در فیلم‌ «فریدا» که‌محصول‌ مکزیک‌ بود، ایفای‌ نقش‌ کرد.
    
    

زندگی‌ خصوصی‌


    
اولین‌ همسر باندراس‌، «آنالزا» هنرپیشه‌ اسپانیایی‌بود، که‌ در فیلم‌ فیلادلفیا در سال‌ 1993 با هم‌آشنا شدند. این‌ ازدواج‌ 8 سال‌ دوام‌ داشت‌، اماآنان‌ صاحب‌ فرزندی‌ نشدند. آن‌ دو در سال‌1995 از هم‌ جدا شدند و در سال‌ 1996 رسماطلاق‌ خود را اعلام‌ کردند. پس‌ از این‌ جدایی‌،باندراس‌ با ملانی‌ گریفیت‌ که‌ هنرپیشه‌ است‌ درژانویه‌ سال‌ 1995 آشنا شد و سرانجام‌ در 14 می‌سال‌ 1996 در لندن‌ با هم‌ ازدواج‌ کردند.
    «ملانی‌ گریفیت‌» از همسر قبلی‌اش‌ دو فرزند به‌نام‌های‌ آلکساندر و داکوتا دارد. ثمره‌ ازدواج‌ اوبا آنتونی‌ نیز یک‌ دختر به‌ نام‌ «استلا» است‌، که‌ در24 سپتامبر سال‌ 1996 به‌ دنیا آمد.
    باندراس‌ در فیلم‌ «دیوانه‌ای‌ از آلاباما» که‌کارگردانی‌ کرد، همسرش‌ ملانی‌ را نیز به‌ بازی‌گمارد.
    
    

مدال‌ طلای‌ آکادمی‌ اسپانیا به‌ باندراس‌


    آکادمی‌ فیلم‌ اسپانیا برای‌ تجلیل‌ از زحمات‌ وفعالیت‌های‌ آنتونیو باندراس‌، در زمینه‌ حرفه‌اش‌و بازی‌ در فیلم‌های‌ «پدرو آلمودوار» مدالی‌ ازطلا به‌ وی‌ اهدا کرد.
    آکادمی‌ سینمای‌ اسپانیا، وی‌ را به‌ عنوان‌ بازیگرموفق‌ و ترویج‌ فرهنگ‌ اسپانیا از طریق‌ حرفه‌بازیگری‌ به‌ دریافت‌ این‌ مدال‌ مفتخر کرد.
    این‌ بازیگر 43 ساله‌ به‌ بهانه‌ سن‌ کم‌ خود در برابرکارگردانان‌ بزرگ‌ از پذیرش‌ این‌ مدال‌ طلا امتناع‌کرد. او گفت‌: از گرفتن‌ این‌ مدال‌ شوکه‌ شده‌ام‌،چون‌ این‌ مدال‌ فقط به‌ افراد با تجربه‌ و سن‌ بالاتعلق‌ دارد. اما آکادمی‌ فیلم‌ اسپانیا از وی‌ تقاضاکرده‌ که‌ این‌ مدال‌ را دریافت‌ کند.
    
    

فیلم‌های‌ آنتونیو باندراس‌


    از معروف‌ترین‌ فیلم‌های‌ او می‌توان‌ به‌: ماسک‌زورو، زورو 2، اویتا، فیلادلفیلا، تجسم‌ آرژانتین‌،دسپرادو، چهار اتاق‌، قاتلین‌، بچه‌های‌ جاسوس‌،فریدا، روزی‌ روزگاری‌ در مکزیک‌، افسونگراشاره‌ داشت‌. گفتنی‌ است‌ که‌ «آنتونیو باندراس‌»در زمینه‌ انیمیشن‌ نیز فعالیت‌ دارد، او در فیلم‌کارتونی‌ داستان‌ «شرک‌» به‌ همراه‌ مورفی‌،کامرون‌ دیاز، جولی‌ اندروز، لری‌ کینگ‌ و مدیرزبه‌ صداگذاری‌ آن‌ پرداخته‌ است‌.
    
    

از زندگی‌ باندراس‌


    _ «آنتونیو باندراس‌» در کودکی‌ ابتدا دوست‌داشت‌، مانند پدرش‌ «پلیس‌» باشد، به‌ همین‌خاطر در فیلم‌هایش‌ بیشتر نقش‌ پلیس‌ را ایفامی‌کند.
    _ باندراس‌ از طرفداران‌ دو آتیشه‌ رئال‌ مادریداست‌ و تا زمانی‌ که‌ در اسپانیا زندگی‌ می‌کرد، هرهفته‌ به‌ ورزشگاه‌ «سانتیاگو برنابو»ی‌ مادریدمی‌رفت‌ و به‌ تشویق‌ این‌ تیم‌ می‌پرداخت‌. وی‌ درحال‌ حاضر هم‌ طرفدار این‌ تیم‌ است‌ و هر کجای‌دنیا که‌ باشد، حتی‌ سر صحنه‌ فیلم‌ برداری‌ بایدبازی‌های‌ رئال‌ مادرید را ببیند، او می‌گوید: هنوزهم‌ طرفدار رئال‌ مادریدم‌.
    _ او بهترین‌ فیلم‌ خود را حضور در «زورو» وبازی‌ درکنار «آنتونی‌ هاپکینز»، را از بهترین‌خاطرات‌ دوران‌ بازیگری‌ خود می‌داند.
    
     کلیه حقوق این سایت متعلق به مجله خانواده سبز می باشد.
 استفاده از مطالب و تصاویر تنها در صورت ذکر نام نشریه و نشانی ksabz.net مجاز می باشد.

 

نسخه چاپی             ارسال برای دوستان         نظر بدهید 




مشاهده آرشیو: کلاکت


جنایات‌ عشقی‌، ازدواج‌های‌ بی‌اساس‌، مشخصه‌اصلی‌ هالیوودی‌ها


    
    
بسیاری‌ از زنان‌ و مردان‌ سراسر دنیا، بازی‌زیبای‌ ستاره‌های‌ هالیوود را در فیلم‌های‌ جذاب‌می‌بینند و ناخودآگاه‌ شیفته‌ این‌ بازیگران‌می‌شوند. اکثر آنها شهرت‌ و زیبایی‌ این‌ بازیگران‌را می‌بینند و غبطه‌ می‌خورند و می‌گویند، ای‌کاش‌ ما جای‌ آنها بودیم‌. اما آیا واقعا این‌ ستاره‌هادر زندگی‌ شخصی‌شان‌ هم‌، به‌این‌ شکل‌انسان‌هایی‌ موفق‌ و خوشبخت‌ هستند، آیا واقعاشهرت‌، زیبایی‌ و ثروت‌ خوشبختی‌ می‌آورد.وقتی‌ انسان‌ کنکاش‌ در زندگی‌ خصوصی‌ این‌افراد می‌کند، می‌بیند نه‌ تنها این‌ عوامل‌ باعث‌خوشبختی‌ این‌ افراد نشده‌، بلکه‌ شاید یکی‌ ازعوامل‌ از هم‌ پاشیدگی‌ و شکست‌ در زندگی‌زناشویی‌ آنها نیز می‌باشد. ما قصد داریم‌ این‌شماره‌ به‌ این‌ شکست‌ها بپردازیم‌.
    
    «هوگ‌ گرانت‌» یکی‌ از ستاره‌های‌ هالیوودمدت‌ نسبتا طولانی‌ با «الیزابت‌ هورلای‌» زندگی‌کرد، همسر وی‌ الیزابت‌ هورلای‌ یک‌ بچه‌ هم‌ ازمیلیاردر آمریکایی‌ «استیوبینگ‌» دارد.
    اما هیچ‌ کدام‌ از این‌ زندگی‌ها دوام‌ نداشت‌ وهر دو به‌ جدایی‌ انجامید. این‌ در شرایطی‌ است‌که‌ چندی‌ پیش‌ سخن‌ از ازدواج‌ کیدمن‌ با بینگ‌ برزبان‌ها جاری‌ بود که‌ در نهایت‌ آنها هم‌ از یکدیگرجدا شدند.
    اما پرعمرترین‌ ازدواج‌ هالیوودی‌ مربوط به‌ازدواج‌ تام‌ کروز و نیکول‌ کیدمن‌ بود که‌ آن‌ هم‌سرانجام‌ به‌ جدایی‌ ختم‌ شد.
    پس‌ از این‌ جدایی‌ تام‌ کروز مدتی‌ با «پنه‌ لوپه‌کروز» اسپانیایی‌ نامزد بود، که‌ این‌ رابطه‌ هم‌ پس‌از دو سال‌ به‌ جدایی‌ انجامید. هم‌اکنون‌ پنه‌ کروزبا متئومک‌ نایگی‌ دیده‌ می‌شود.
    شاید شما باور نکنید که‌ عده‌ای‌ از زنان‌ متاهل‌در آرزوی‌ یک‌ زندگی‌ عاشقانه‌ با بعضی‌ ازستاره‌های‌ مرد هالیوود هستند !‌«گیزله‌ بوندشن‌» یکی‌ از این‌ زنانی‌ است‌ که‌ درعشق‌ «لئوناردو دی‌کاپریو» به‌ سرمی‌برد و واقعامعلوم‌ نیست‌ چه‌ چیز او برایش‌ جذاب‌ بوده‌ است‌،شاید بازی‌ خوبش‌ و شاید هم‌ قیافه‌اش‌
    
    

جدایی‌ با بی‌ رحمی‌ تمام‌


    «هالی‌ بری‌» یکی‌ دیگر از ستاره‌های‌ زن‌هالیوود است‌ که‌ به‌ وسیله‌ همسرش‌ فریفته‌ وعاقبت‌ از او جدا می‌شود و همسرش‌ چنین‌ اعلام‌می‌کند که‌ من‌ اجبارا این‌ مدت‌ او را تحمل‌ کردم‌.یکی‌ دیگر از زوج‌های‌ هالیوودی‌ «جودلاو» و«سینا میلر» می‌باشند. جودلاو در یکی‌ ازاجراهای‌ خودش‌ با «سادیه‌ فروست‌» همسراولش‌ آشنا شد و با او ازدواج‌ کرد و از او سه‌ بچه‌هم‌ دارد، اما بعد از مدتی‌ در یکی‌ دیگر ازفیلم‌هایش‌ با خانم‌ دیگری‌ به‌ نام‌ «سینا میلر» آشناشد.
    بعد از آشنایی‌ با سینا میلر، همسر اولش‌ دلش‌ رازد و با بی‌رحمی‌ تمام‌ و بدون‌ دلیل‌ از سادیه‌فروست‌ جدا شد. وی‌ از سینا خواستگاری‌ کرد که‌بازتاب‌ گسترده‌ای‌ در مطبوعات‌ جهان‌ داشت‌.
    آنها در کریسمس‌ گذشته‌ طی‌ مراسم‌ با شکوهی‌باهم‌ ازدواج‌ کردند. جودلاو در لندن‌ ازگرانقیمت‌ترین‌ جواهر فروشی‌ یک‌ حلقه‌ به‌ قیمت‌29000 یورو برای‌ همسر جدیدش‌ خرید، اماهمین‌ چند وقت‌ پیش‌ بود که‌ مطبوعات‌ نوشتند،حتی‌ این‌ حلقه‌ گرانقیمت‌ هم‌ نتوانست‌ خوشبختی‌این‌ زوج‌ را تضمین‌ کند و از قرار جودلاو از بودن‌در کنار این‌ همسرش‌ هم‌ احساس‌ خوشبختی‌نمی‌کند و به‌ دنبال‌ همسر مناسب‌تری‌ برای‌ خودمی‌گردد.
    در بین‌ بازیگران‌ هالیوودی‌ زنانی‌ به‌ چشم‌می‌خورند که‌ در طول‌ یک‌ هفته‌ میلیون‌ها دلاردرآمد دارند، اما یک‌ روز، از زندگی‌ در کنارهمسر خود راضی‌ نیستند و مدتی‌ پس‌ از ازدواج‌خانه‌ و زندگی‌ خود را ترک‌ می‌کنند.
    به‌ مانند جولیا رابرتز و کیمبر سوترلند که‌ درازدواج‌های‌ اول‌شان‌ ناکام‌ بودند.
    گرچه‌ هستند در کنار این‌ زنان‌ ستاره‌هالیوودی‌، مردانی‌ که‌ روزانه‌ چندین‌ نامه‌ عاشقانه‌از سراسر دنیا دریافت‌ می‌کنند، اما با بی‌رحمی‌ ازهمسر خود جدا شده‌ و به‌ زودی‌ او را فراموش‌می‌کنند و به‌ سراغ‌ فرد دیگری‌ می‌روند.
    برای مثال نیکولاس کیج بعد از جدایی‌ از «لیزا ماریا پریسلی‌» با یک‌خانم‌ پیش‌ خدمت‌ آشنا شد و با او ازدواج کرد‌.
    «بن‌ افلک‌» هم‌ جدیدا از «جنیفر لوپز» جداشده‌ و علت‌ جدایی‌ خود را این‌ طور بیان‌ کرده‌است‌ که‌ یک‌ شریک‌ زندگی‌ خوب‌ باید فوق‌العاده‌زیبا باشد، لوپز پس‌ از سومین‌ جدایی‌ با مارک‌آنتونی‌ خواننده‌، ازدواج‌ کرد.
    
    

جدایی‌ براد پیت‌ از انیستون‌


    
اما خبری‌ که‌ در ماه‌های‌ اخیر بازتاب‌ زیادی‌داشت‌، جدایی‌ برادپیت‌ از جنیفر انیستون‌ بود که‌بسیار بی‌مقدمه‌ صورت‌ گرفت‌ و مطبوعات‌ نوشتندکه‌ پیت‌ بدون‌ مقدمه‌ جنیفر را طلاق‌ داد تا با«آنجلینا جولی‌» ازدواج‌ کند.
    «ملیزا ماتیسون‌» هم‌ بعد از 18 سال‌ زندگی‌مشترک‌ با «هریسون‌ فورد» به‌ خاطر وارد شدن‌مرد دیگری‌ در زندگیش‌ همسرش‌ را رها کرد و72 میلیون‌ یورو هم‌ از این‌ بابت‌ به‌ جیب‌ زد.
    انسان‌ با شنیدن‌ این‌ خبرها واقعا احساس‌ بدی‌در مورد ستارگان‌ هالیوود پیدا می‌کند. آنها درازدواج‌ها و روابط زناشویی‌ خود فقط به‌ آرامش‌،آسایش‌ و رفاه‌ خود فکر می‌کنند، آنها خودشان‌هم‌ نمی‌دانند به‌ دنبال‌ چه‌ هستند؟ خبرنگار Bunteمی‌نویسد: معمولا زندگی‌هایشان‌ باشکست‌ مواجه‌ می‌شود و مدام‌ از این‌ شاخه‌ به‌ آن‌شاخه‌ می‌پرند. آیا با وجود این‌ همه‌ ضعف‌ وجنایت‌های‌ عشقی‌، ما بازهم‌ به‌ طور مطلق‌ این‌ستاره‌ها را دوست‌ خواهیم‌ داشت‌ و الگوی‌زندگی‌ خود قرار خواهیم‌ داد؟
    با توجه‌ به‌ بررسی‌هایی‌ که‌ توسط روان‌ شناسان‌انجام‌ شده‌، اکثر ستاره‌های‌ هالیوود در زندگی‌شخصی‌شان‌ موفقیت‌ و محبوبیت‌ جلوی‌ دوربین‌را ندارند، آنها با توجه‌ به‌ این‌ موضوع‌ به‌ این‌ نتیجه‌رسیده‌اند که‌ وقتی‌ در زندگی‌ «عشق‌ واقعی‌»وجود نداشته‌ باشد، ازدواج‌ دوام‌ نخواهدداشت‌. حتی‌ با وجود ثروت‌، شهرت‌، زیبایی‌ وتمامی‌ امکانات‌ زندگی‌...در بیشتر هالیوودی‌هااین‌ مشخصه‌ به‌ چشم‌ می‌خورد، ازدواج‌های‌بی‌اساس‌ و زندگی‌های‌ سست‌ و بی‌پایه‌ که‌ از آن‌به‌ عنوان‌ جنایات‌ عشقی‌ نام‌ می‌برند...
    البته‌ در این‌ فهرست‌ باید به‌ نام‌های‌ چون‌«بریتنی‌ اسپیرز» با ازدواج‌ یک‌ روزه‌ خود، شارون‌استون‌، مدونا، الیزابت‌ تیلور و... اشاره‌ داشت‌ که‌البته‌ در این‌ بین‌ زندگی‌ زناشویی‌ «کاترین‌زتاجونز» و «مایکل‌ داگلاس‌» به‌ یک‌ زندگی‌ موفق‌تبدیل‌ شده‌ است‌، که‌ باید دید در آینده‌ چه‌عاقبتی‌ خواهد داشت‌.
    به‌ هر حال‌ در جهان‌ غرب‌ و در جامعه‌ هنری‌آن‌ جا این‌ مسائل‌ به‌ وفور دیده‌ می‌شود که‌ به‌نوعی‌ ریشه‌ در سنت‌ و فرهنگ‌ آنان‌ دارد، زمانی‌که‌ یک‌ زن‌ و مرد سال‌ها با یکدیگر زندگی‌ می‌کنندو حتی‌ فرزند هم‌ دارند، اما با یکدیگر ازدواج‌رسمی‌ نکرده‌اند، بالطبع‌ این‌ نوع‌ ازدواج‌ها درهالیوود دیگر امری‌ عادی‌ باید باشد که‌ تا به‌ امروزبه‌ همین‌ شکل‌ هم‌ بوده‌ است‌.
    
     کلیه حقوق این سایت متعلق به مجله خانواده سبز می باشد.
 استفاده از مطالب و تصاویر تنها در صورت ذکر نام نشریه و نشانی ksabz.net مجاز می باشد.